مقدمه: بحث در جلسه قبل به «تصریة» رسید. بیان شد که اگر کسی بخواهد گاو یا گوسفند یا شتری را بفروشد و به همین خاطر، چند روز شیر حیوان را ندوشد (یا نگذارد بچه حیوان از مادرش شیر بخورد) تا شیر در پستان این حیوان جمع شود و مشتری هنگام اختبار، خیال کند این حیوان پر شیری است و در آن رغبت پیدا کند، به این عمل «تصریة» گویند که نوعی تدلیس است و خیار را در پی دارد و علاوه بر این، حرمت تکلیفی هم دارد.
سؤال1: تصریة با چه چیزهایی اثبات میشود؟
پاسخ: به چند طریق تصریه اثبات میشود:
- اعترافِ خود بایع به این مسئله.
- شهادت دو شاهد (بیّنه) به تصریة.
- اختبار (بحث در این قسمت است).
سؤال2: کیفیّت اختبار باید چگونه باشد؟
پاسخ: مشتری باید سه روز از این حیوان شیر بدوشد و مقدار شیرِ دفعه اول را با دفعات بعدی در روزهای بعد بسنجد. اگر تفاوت چندانی بین بار اول و دفعات بعدی وجود نداشت یا اگر دفعات دوم و سوم، مقدار شیر بیشتر بود، در این صورت ثابت میشود که تصریة در کار نبوده است.
اما اگر حیوان در بارِ اول، بیشتر از دفعات بعد شیر داد (تفاوت فاحش و معتنی به) در این صورت تصریة ثابت میشود.
نکته1: اختبار با بیّنه و اقرار تفاوت دارد و آن اینکه: در اختبار، بعد از سه روز امتحان و اثبات تصریة، شخص بلافصل و به صورت فوری مشتری خیار تدلیس دارد. اما اگر تصریة به اقرار یا شهادت بیّنه ثابت شد، خیار تدلیس میآید و تا سه روز هم ادامه خواهد داشت (یعنی دیگر فوری نیست) البته به شرطِ اینکه تصرّفی به غیر از اختبار در مبیع صورت نگیرد[۱].
نکته2: اگر تصریه به واسطه اقرار بایع یا بیّنه ثابت شود ولی در مدّت سه روز، شیر حیوان رو به ازدیاد برود، دیگر خیارِ تدلیس برای مشتری ثابت نیست! (دقیقا مانند خیارِ عیب میماند در صورتی که عیب، قبل از علم مشتری زائل شود، در این صورت مشتری دیگر خیار عیب ندارد)
سؤال3: اگر مشتری قصد کرد که خیار تدلیس را اعمال کند، در این صورت تکلیفِ شیری که توسط مشتری در این سه روز دوشیده شده است چه میشود؟ آیا مشتری در صورت فسخ، موظّف است که شیری که دوشیده است را هم پس بدهد؟
پاسخ: شیر بر دو قسمت است:
- شیری که هنگام خرید، در پستان گوسفند بود.
- شیری که بعد از خرید در پستان گوسفند به وجود میآید.
قولِ اول (شهید اول): تمامِ شیرها باید توسط مشتری به بایع برگردانده شوند! حتی مقدارِ متجدّد آن. اگر هم شیرها تلف شده اند، باید مثلِ آن را بدهد. زیرا مقداری شیری که در هنگام خرید در پستان گوسفند بوده است که واضح است باید به بایع برگردانده شود (زیرا جزء مبیع بوده است) اما شیرهایی که بعدا در پستان گوسفند به وجود آمده است را نیز باید پس بدهد به خاطر اطلاق نصّ (روایت به صورت مطلق میگویند باید شیر را برگرداند و فرقی بین متجدّد و غیر متجدّد نمیگذارد).
قولِ دوم (شهید ثانی): حرفِ شهید اول در شیرِ غیر متجدّد (شیری که در هنگام بیع در پستان گوسفند وجود داشته است) صحیح است ولی در مورد شیرِ متجدّد (شیری که بعد از بیع در پستان گوسفند به وجود آمده است) اشکال میکنند و میفرمایند: این شیرِ جدید، در ملکِ مشتری تولید شده است. در واقع زحمت و ... این شیری که تولید شده است برای مشتری بوده است و طبیعی است که ماحصل این زحمات نیز که همان شیر است برای مشتری باشد.
جالب اینجاست که مصنّف در دروس، به ردّ شیر متجدّد اشکال کرده است.
نکته3: کسی نگوید: اعمالِ خیارِ تدلیس، نشاندهنده آن است که این حیوان از ابتدا به ملک مشتری در نیامده بوده است و لذا شیرِ متجدّد هم ملک مشتری است! (مانند مبنای کاشفه در اجازه فضولی) زیرا در پاسخ گفته میشود: مقایسه این مبحث با بیع فضولی و مبنای کشف و نقل اشتباه است! در این مدّت سه روز (تا قبل از اعمال خیار) مشتری قطعا مالک بوده است و با فسخ، از حینِ فسخ مبیع دوباره به بایع منتقل میشود.
نکته4: اگر ماهیّت شیرهای دوشیده شده عوض شود (مثلا تبدیل به پنیر شود) یا صفتِ آن عوض شود (مثلا چربی آن گرفته شود و تبدیل به شیر کم چرب شود)، در این صورت سه وجه وجود دارد:
- همان شیرِ تغییر ماهیّت داده شده (پنیر) و یا تغییر صفت داده شده (شیر کم چرب) باید به بایع برگردانده شود اگر هم نقصِ قیمتی پیدا شده است باید ارش را هم پرداخت کند.
- همان شیرِ تغییر ماهیّت داده شده (پنیر) و یا تغییر صفت داده شده (شیر کم چرب) باید به بایع برگردانده شود و نیازی هم به پرداخت ارش نیست ولو نقص قیمت پیدا کرده باشد.
- باید شیرِ دیگری مثلِ شیر سابق خریده شود و به بایع تحویل داده شود (دادن پنیر یا شیرِ کم چرب کفایت نمیکند)
نظر شهید: بین این سه قول، قول اول به نظر ما بهتر است. زیرا این پنیر و شیرِ کم چرب، عین مالِ بایع است و فقط تغییر کرده است. ارش هم باید داده شود زیرا این شیر، به دست مشتری دچار نقصهایی شده است.