خیار دوم: خیار حیوان
«خیار حیوان فقط برای مشتری ثابت است.» از همین عبارت، متوجه میشویم که خیار حیوان، تنها در عقد بیع جاری است. زیرا عبارت «بایع و مشتری» تنها در «بیع» وجود دارد (مثلا در اجاره، طرفین را موجر و مستاجر مینامند یا در عقود دیگر، لفظ بایع و مشتری استفاده نمیشود)[۱]
نکته1: مراد از اینکه گفته شد «خیار حیوان برای مشتری است» در جایی است که مشتری، «آخذ حیوان» باشد (یعنی بایع که حیوان را اخذ نکرده است، خیار حیوان ندارد)
نظری دیگر در مسئله: در بیع حیوان، همانطور که مشتری (آخذِ حیوان) خیار دارد، بایع هم (که آخذِ عوضِ حیوان است) خیار دارد. شهید ثانی در رابطه با این قول میفرمایند: «و به روایة صحیحة».
روایت: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلْمُتَبَايِعَانِ بِالْخِيَارِ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ فِي اَلْحَيَوَانِ وَ فِيمَا سِوَى ذَلِكَ مِنْ بَيْعٍ حَتَّى يَفْتَرِقَا». ظاهر بلکه صریح روایت این است که هم برای بایع و هم برای مشتری در بیع حیوان، خیار وجود دارد.
مرحوم شیخ حرّ عاملی، در وسائل، در ذیل این روایت میفرمایند: «أقول، حمله اكثر الاصحاب على بيع حيوان بحيوان، وإلا لم يكن للبائع خيار لما مضى ويأتي ، ويحتمل الحمل على التقية وعلى الشرط.» یعنی ایشان عقیده دارند که این روایت، برای جایی است که حیوان، در مقابل حیوان خرید و فروش شده است! یعنی چون هر دو طرف آخذِ حیوان بوده اند، حضرت خیار را برای هر دو ثابت دانستهاند. البته ایشان میگویند میتوان این روایت را حمل بر تقیه یا شرط هم کرد.
شهید ثانی: اگر هر دو طرفِ معامله، بخواهند حیوان را معامله کنند، قولِ قوی این است که گفته شود: «هر دو طرف خیار دارند».
نکته2: اگر بایع، گندم را بفروشد و در مقابلش حیوان دریافت کند، در اینجا «بایع» خیار حیوان دارد نه مشتری (ملاک در خیارِ حیوان، کسی است که حیوان را اخذ میکند). اگر هم گفته شد «خیار حیوان برای مشتری است» به خاطر این بود که در غالب معاملات، حیوان به عنوان مبیع واقع میشود و آخذِ آن مشتری است.
نکته3: منظور از حیوان، معنای اعمّ آن است که عبد و اماء را هم شامل میشود.
مدّت خیار حیوان: مدّت زمان خیار حیوان 3 روز است.
سؤال: این 3 روز را باید از کی شروع کنیم؟
پاسخ: در مبدا شروع این 3 روز، دو نظر است:
- شهید و برخی دیگر: اقوی این است که از «حین عقد» سه روز شروع میشود.
اشکال: چه نیازی است به اینکه خیار حیوان از «حین عقد» شروع شود؟! تا وقتی در مجلس هستند، خیار مجلس که دارد! اگر خیار حیوان را هم در این موقع جاری بدانید، یعنی تا وقتی در مجلس هستند، هم خیار مجلس دارند و هم خیار حیوان! این یعنی یکی از خیارها لغو و بی اثر است.
پاسخ: لغو نیست! چه اشکالی دارد که انسان در آنِ واحد چند خیار داشته باشد؟ ثمره آن نیز این است که اگر یکی از خیارها به هر دلیلی از بین رفت و ساقط شد، خیار دیگر بر قوّت خود باقی است.
- شیخ طوسی: مبدا خیار حیوان، از زمان تفرّق است (بعد از پایان خیار مجلس). زیرا تفرّق است که ملکیّت را برای مشتری و بایع ثابت میکند![۲]
اشکال: به چه دلیل میگویید تا زمان تفرّق ملکیت وجود ندارد؟! این حرفِ غریبی است.
نکته: در کتاب خِلاف شیخ طوسی، ج3، صفحه 33، ایشان میفرماید: «دليلنا: أن الخيار يثبت بعد ثبوت العقد، و العقد لا يثبت إلا بعد التفرق، فوجب أن يكون الخيار ثابتا من ذلك الوقت.» شاید منظور شیخ طوسی از اینکه فرموده اند «و العقد لا یثبت الا بعد التفرّق» این باشد که عقد لازم نمیشود مگر بعد از تفرّق! نه اینکه کلا ملکیتی تا قبل از تفرّق نباشد.
مسقطات خیارِ حیوان
مسقطِ اول: شرطِ سقوط در ضمنِ عقد
مسقطِ دوم: اسقاطِ بعد از عقد
مسقطِ سوم: تصرّف
سؤال: تصرّف یعنی چه؟ (مصادیق تصرّفی که مسقطِ خیار حیوان است، چه میباشد؟)
پاسخ: تصرف شامل موارد زیر است:
- عقود لازمه (مشتری برود و در مدّت خیار حیوان، حیوان را به دیگری بفروشد)
- عقود جائزه (مشتری برود و حیوان را هبه کند)
- مطلق انتفاع و استعمالات نسبت به حیوان (سوار شدن، نعل زدن، دوشیدن و...)
نکته4: اگر مشتری، صرفا برای آزمایش و بررسی حیوان، کمی سوار آن شود (به مقدار نیاز، نه بیشتر) در مسئله دو وجه است:
الف) باعث سقوط خیار نمیشود.
ب) باعث سقوط خیار میشود.
نکته5: در صورتی که مشتری، افسارِ حیوان را بگیرد و به خانهاش ببرد (در صورتی که خانه او خیلی دور نباشد) این تصرّف، مسقطِ خیار حیوان نیست.
نکته6: به طورِ کلی، ملاک در تصرّف صدقِ عرفی آن است.