خاتمة
بحثِ اول: اقالة
قبلا به این نکته اشاره کردیم که اگر معاملهای (مانند بیع) لازم شود[۱]، دیگر قابلیّت فسخ ندارد مگر به واسطه رضایت طرفین. به چنین فسخی که از جانب طرفین صورت میگیرد، «اقالة» گویند.
سؤال1: اگر زید در معاملهای که با عمرو داشته است، کتابی را به او فروخته است به 20 تومان (بیع لازم). فردا زید از این معامله پشیمان میشود و به پیش عمرو میرود و از او درخواست میکند که کتابش را پس بدهد. اگر عمرو قبول کند که این معامله را فسخ کند (اقاله)، آیا در این صورت، دو بیع اتّفاق افتاده است (بیعِ دیروز یک بیع است و اقاله امروز هم بیعِ دیگریست) یا اینکه تنها یک بیع رخ داده است و اقاله در واقع نوعی فسخ است؟
پاسخ: شهید میفرمایند: «الإقالة فسخٌ لا بیعٌ عندنا» یعنی در نزد شیعه، اقاله نوعی فسخ است و نه بیع.
سؤال2: اثرِ اینکه اقاله را بیع بگیریم یا فسخ چیست؟ (چه تفاوتی میان این دو قول وجود دارد؟)
پاسخ: بر این دو قول، آثارِ متعدّدی بار میشود که یکی از آنها این است که: اگر اقالة را بیع بدانیم و در این معامله شریکی وجود داشته باشد، در این صورت برای شریک حق شفعه خواهد آمد زیرا حق شفعه اختصاص به بیع دارد و در فسخ، حق شفعه وجود نخواهد داشت.
کما اینکه اگر اقاله را بیع بدانیم، آثار بیع بر آن بار میشود ولی اگر اقاله را فسخ بدانیم، طبیعتاً دیگر آثار بیع بر آن بار نخواهد شد.
نکته1: اقاله فسخ است مطلقا. یعنی تفاوتی نمیکند این اقاله را با صیغه «فسخت» جاری کنند یا به لفظِ اقاله باشد «اقلت». اقاله هم در حق متعاقدین فسخ محسوب میشود (بیع نیست) و هم در حق شفیع. زیرا برخی از اهل سنّت عقیده دارند: «اقاله در حقّ متعاقدین بیع محسوب میشود و آثار بیع هم بر آن بار میشود.» برخی دیگر از اهل سنّت هم گفتهاند: «ما آثار بیع را برای شفیع بار میکنیم. یعنی به شفیع، حق شفعه داده میشود» ولی شهید هیچکدام از اینها را قبول ندارند.
سؤال3: اگر در حین معامله، اجرتی هم به دلال پرداخت شده باشد، با فسخ و اقاله این بیع، آیا میتوان مبلغی که به دلال داده شده است را از او مطالبه کرد یا خیر؟
پاسخ: خیر! حق پس گرفتن این مبلغ از دلال وجود ندارد. زیرا دلال برای این معامله زحمتی را متحمّل شده است و بابت این زحمت، مبلغی را دریافت کرده است. حال اقالهای که بعداً رخ داده است، فسخِ بیع است و فسخِ بیع، هیچ ربطی به اجرت دلال ندارد.
کما اینکه وزّان، کیّال و نقّاد با اقاله، اجرتشان پس گرفته نمیشود.
سؤال4: آیا میتوان برای ترغیبِ طرفِ مقابل به اقاله و فسخ، مبلغِ ثمن را کم یا زیاد کرد؟
پاسخ: شهید میفرمایند چنین عملی جایز نیست. زیرا اقاله فسخ معامله است. یعنی باید همان معاملهای که قبلا رخ داده است را فسخ کنی! با کم یا زیاد کردن قیمت و ثمن، دیگر صورت معامله سابق به هم میخورد.
استاد: بله! اگر شخص بگوید: بیا معامله سابق را فسخ کنیم و عین ثمن و مثمن را به هم برگردانیم. ولی بابتِ این اقالهای که میکنی، چیزی به تو پرداخت میکنم! در این حالت شاید بتوان حکمِ به صحّت کرد.
نکته2: این زیادهای که مطرح شد، ممکن است عینی باشد و ممکن است حکمی باشد.
بحثِ دوم: نماء
اگر نماء متّصل باشد، حکمِ خودِ عین را دارد. یعنی همانطور که خودِ عین بعد از فسخ به صاحبِ اولیّه آن بر میگردد، نماء هم باید به صاحب اولیّه برگردانده شود.
امّا نماء منفصل تابع عین نیست! لذا نماء منفصل، برای کسی است که در ملکِ او این نماء تولید شده است. برای مثال: اگر گاوی خریداری شد و سپس اقاله رخ داد، تا وقتی این گاو در دست مشتری است، شیر آن برای مشتری است و لازم نیست بعد از فسخ، شیرهای دوشیده شده را برگرداند.
حتّی اگر این نماء منفصل، حملی باشد که هنوز به دنیا نیامده است، باز هم برای مشتری است. یعنی اگر این گاو، در نزد مشتری باردار شد، وقتی معامله فسخ میشود گاو بر گردانده میشود ولی حمل در شکم آن متعلّق به مشتری است و وقتی به دنیا بیاید، باید آن را به مشتری تحویل دهند. زیرا اقاله یعنی فسخ! خب تا قبل از آن، ملکیّت برای مشتری ثابت بوده است و لذا این حمل هم در ملکِ او اتّفاق افتاده و برای اوست.