مقدّمه
در جلسه قبل بیان شد که اگر مدیون، ادّعای اعسار کند باید او را حبس کرد تا وقتی که بتواند اعسار خود را ثابت نماید. اثبات اعسار، به دو صورت ممکن است:
- اعتراف طلبکار: شخصی که از مدیون طلبکار است میگوید: «من خبر دارم. این مدیون واقعا مُعسر است».
- وجود بیّنه برای اعسار: دو شاهد عادل بیایند و شهادت به مُعسر بودن مدیون بدهند.
البته در بیّنه، باید تفصیلی را قائل شویم:
الف) دارایی مدیون، منحصر در مواردی خاصّ و مشخص است: لازم نیست بیّنه اطّلاع بر باطن امرِ مدیون داشته باشند. همین مقدار که بیّنه اطّلاع داشته باشند که اموال مشخصِ این مدیون از بین رفته است، برای اثبات اعسار کافی است.
ب) اگر دارایی مدیون، منحصر در موارد خاصّ و مشخصی نیست و بیّنه با ذکرِ علّتی خاص، ادّعای اعسار میکنند.
ج) بیّنه به صورت مطلق (بدون ذکر دلیل) ادّعای اعسار میکنند.
در این دو صورت (ب و ج)، در صورتی ادّعای بیّنه مورد قبول است که اطّلاع بر باطن امرِ مدیون داشته باشند.
سؤال: اطّلاع بر باطن امر به چه صورت حاصل میشود؟
پاسخ: به این صورت که این بیّنه، با مدیون رفت و آمد داشته باشند و مشاهده کنند که این مدیون در زندگی بر اموری صبر میکند که افرادِ پولدار، بر این امور صبر نمیکنند.
بحثِ جدید
نکته: علاوه بر اطّلاع بر باطن امر در مورد (ب و ج)، لازم است که شهادت بیّنه هم در دادگاه، مشتمل بر اثبات و نفی باشد. به این صورت که بیّنه باید در شهادت خودشان:
- اثباتِ اعسار کنند (این شخص مُعسر است).
- نفی ملکیّت نسبت به غیر موارد ضروری (مالک چیزی نیست، مگر قوت روز و شب خود را)
سؤال: آیا مُعسر، علاوه بر بیّنه نیاز به قسم هم دارد؟
[استاد: ممکن است کسی سؤال کند: «اصلا چرا چنین بحثی را مطرح کردید؟ مگر در باب قضا نخواندیم ”البیّنه علی المدّعی و الیمین علی من انکر“ در اینجا هم مدیون که ادّعای اعسار داشت، بیّنه خود را اقامه کرد! چرا برخی احتمال دادهاند که قسم هم لازم است؟
پاسخ: زیرا گاهی شهادت شاهد، بر یک امر حسّی است و گاهی بر اساسِ امورِ ظاهری است. حال ما نحن فیه، از قسم دوم است. زیرا «اعسار» مسئلهای قابل حسّ و دیدن نیست! لذا بیّنه، شواهد و قرائنی را در کنار هم میگذارند و به این نتیجه میرسند که این شخص مُعسر است. به همین دلیل، برخی گفتهاند در این مواردِ قسم دوم، چون شهادت ناشی از حسّ نیست، مدیون باید علاوه بر اقامه بیّنه، قسم هم بخورد.]
پاسخ: دو قول است:
الف) قسم هم لازم است: زیرا شهادت بیّنه بر اساس حس نیست و بر اساسِ امور ظاهری است و لذا بیّنه به تنهایی برای اثبات مدّعی کفایت نمیکند.
ب) قسم لازم نیست: آنچه در باب قضاء آمده است اثبات میکند که تنها چیزی که برای اثباتِ قولِ مدّعی لازم است، بیّنه میباشد. و لذا دیگر نیازی به قسم خوردن نیست.
نکته: در مدیونِ مدّعی اعسار، دو حالت وجود دارد:
1) مدیون آمده مالی را خریده و پولِ آن را هنوز نداده و سپس معسر شده است، یا اینکه پولی را قرض کرده است و هنوز نداده و سپس معسر شده است: در این دو صورت، با ادّعای اعسار توسط مدیون، او را زندانی میکنند تا وقتی اثباتِ اعسار کند. زیرا حرفِ او خلافِ ظاهر است. ظاهرِ امر این است که مدیون چیزی دریافت کرده (جنس یا پول) و هنوز در دستِ اوست! لذا اگر ادّعای خلافِ این مسئله را کند، میشود مدّعی و بیّنه هم بر عهده مدّعی است.
2) مدیون مالی را نخریده است و یا پولی را قرض نگرفته است بلکه مدیونشدن او به خاطر دیه و اتلافِ مالِ غیر و... بوده است. در اینجا اگر این شخصِ مدیون، ادّعای اعسار کند، دیگر او را به زندان نمیاندازند، بلکه صرفا باقسم خوردن، حرف او پذیرفته میشود. زیرا اصلِ اولیّه و ظاهر امر این است که این شخصِ مدیون پول ندارد و اگر طلبکار بگوید: «این مدیون پول دارد» طلبکار میشود مدّعی و مدیون میشود منکر! لذا بیّنه آوردن بر عهده طلبکار است ولی مدیون فقط باید قسم بخورد.