از انگيزه هاى روانى مانند لذت طلبى و شهرت طلبى و... موجب تلاشهاى علمى و فنى و فلسفى مىشود ولى زيانى به اعتبار آنها نمىزند.
رابعاً اگر کسانى خدا را به عنوان پديدآورنده پديده هاى مجهول العلّه شناختهاند و حتى اگر با کشف علل طبيعىِ آنها از ايمانشان کاسته شده است بايد آن را دليل ضعف بينش و ايمان آنان دانست نه دليل بى اعتبارى اعتقاد به خدا، زيرا حقيقت اينست که عليّت خداى متعال نسبت به پديده هاى جهان از سنخ تأثير علتهاى طبيعى و در عرض آنها نيست بلکه عليّتى است فراگير و در طول تأثر همه علتهاى مادّى و غيرمادّى(١). و شناختن و نشناختن علل طبيعى، تأثيرى در اثبات و نفى آن ندارد.
٣- آيا اصل عليّت، يک اصل کلى است
شبهه ديگرى که بعضى از انديشمندان غربى، مطرح کردهاند اينست که اگر اصل عليّت، داراى کليّت باشد بايد براى خدا هم علتى در نظر گرفت در صورتى که فرض اينست که او علت نخستين مىباشد و علتى ندارد. پس پذيرفتن خداى بى علت، نقض قانون عليّت و دليل بر عدم کلّيّت آن است، و اگر کلّيّت آن را نپذيريم نمىتوانيم براى اثبات واجب الوجود، از اين اصل، استفاده کنيم. زيرا ممکن است کسى بگويد که اصل مادّه يا انرژى، خودبخود و بدون علت بوجود آمده و تحوّلات آن به پيدايش ساير پديده ها انجاميده است.
اين شبهه ـ همانچونه که در درس هفتم اشاره شد ـ در اثر تفسير نادرست براى اصل عليّت، پديد آمده است. يعنى چنين پنداشتهاند که مفاد اصل مزبور اينست که «هر چيزى احتياج به علت دارد» در صورتى که تعبير صحيح آن اينست که «هر ممکن الوجود يا هر موجود وابسته و نيازمندى احتياج به علت دارد» و اين قاعدهاى است کلى و ضرورى و استثناءناپذير. اما فرض اينکه اصل مادّه يا انرژى بدون علت، پديد آمده و تحوّلات آن، موجب پيدايش پديده هاى جهان شده است اشکالات زيادى دارد که در درسهاى آينده به بيان آنها خواهيم پرداخت.
__________________
١. در درسهاى آينده توضيح بيشترى در اين باره خواهد آمد.