(عليه السلام) را براى رسيدگى به کارهاى مسلمانان بجاى خود گماشتند. آن حضرت از اينکه از فيض شرکت در اين جهاد، محروم مىشوند اندوهگين شدند و اشک از چشمانشان جارى شد. پيامبر اکرم(ص) به آن حضرت فرمودند: «اَما تَرْضى اَن تَكُونَ مِنّى بِمَنزِلَةِ هارُون مِنْ مُوسى الّا انّه لا نَبِيَّ بَعدى»(١) آيا راضى نيستى که نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى باشى؟ و بلافاصله اين جمله را اضافه کردند: «با اين تفاوت که بعد از من پيامبرى نيست» تا جاى هيچگونه توهّمى باقى نماند.
در روايت ديگرى از پيامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «أَيُّهَا النّاسُ إِنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدى و لا سنّةَ بَعد سنّتى...»(٢).
همچنين در چندين خطبه نهج البلاغه(٣) و در روايات و ادعيه زياراتى که از ائمه اطهار (عليهم الصلاة و السلام) نقل شده بر اين مطلب، تأکيد شده است که نقل آنها به درازا مىکشد.
راز ختم نبوّت
قبلا اشاره کرديم(٤) که حکمت تعدّد پيامبران و پى در پى آمدن آنان اين است که از سويى در زمانهاى پيشين، تبليغ رسالت الهى در همه اقطار زمين و در ميان همه امتها بوسيله يک فرد، ميسّر نبوده است؛ و از سوى ديگر، گسترش و پيچيده شدن روابط و پيدايش پديده هاى اجتماعى نوين، وضع قوانين جديد، يا تغيير قوانين قبلى را مىطلبيده است؛ و از سوى ديگر، تحريفها و دگرگونيهايى که به مرور زمان و در اثر دخالتهاى جاهلانه و مغرضانه افراد و گروههايى پديد مىآمده نياز به تصحيح تعاليم الهى را به وسيله پيامبر ديگرى بوجود مىآورده است.
__________________
١. ر. ک: وسايل الشيعه: ج ١، ص ١٥، خصال: ج ١، ص ٣٢٢، خصال: ج ٢، ص ٤٨٧.
٢. ر. ک: وسايل الشيعه: ج ١٨، ص ٥٥٥، من لا يحضره الفقيه: ج ٤، ص ١٦٣، بحارالانوار: ج ٢٢، ص ٥٣١، کشف الغّمه: ج ١، ص ٢١.
٣. ر. ک: نهج البلاه، خطبه اول، خطبه ٦٩، ٨٣، ٨٧، ١٢٩، ١٦٨، ١٩٣، ٢٣٠.
٤. ر. ک: درس بيست و نهم از همين کتاب.