اسلام به نصاب کمال، و نعمت الهى به سر حدّ تمام رسيد و اميد کافران بر باد رفت(١).

و کيفيّت آن، چنين بود که پيامبر اکرم(ص) هنگام بازگشت از حجة الوداع همه حجاج را در محل «غدير خم» جمع کردند و ضمن ايراد خطبه مفصّلى از ايشان سؤال کردند: «ألست أولى بِكُم مِنْ أَنْفُسِكُم»(٢) آيا من از طرف خداى متعال بر شما ولايت ندارم؟ همگى يکصدا جواب مثبت دادند، آنگاه زير بغل على(ع) را گرفته او را در برابر مردم بلند کردند و فرمودند: «مَن كُنتُ مولاه فَعَلىُّ مولاه». و بدين ترتيب، ولايت الهى را براى آن حضرت، اعلام فرمودند. سپس همه حضّار با آن حضرت بيعت کردند و از جمله، خليفه دوم ضمن بيعت با اميرمؤمنان على(ع) بعنوان تهنيت گفت: «بخّ بخّ لك يا علىّ، أصْبَحْتَ مولاى و مولى كلّ مؤمن و مؤمنة»(٣).

و در اين روز بود که اين آيه شريفه، نازل شد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» و پيامبر اکرم(ص) تکبير گفتند و فرمودند: «تَمامُ نبوَّتى و تمامُ دينِ اللّهِ ولايةُ علىٍّ بعدى».

در روايتى که بعضى از بزرگان اهل سنّت (حموينى) نيز نقل کرده‌اند آمده است که ابوبکر و عمر از جا برخاستند و از رسول خدا(ص) پرسيدند که آيا اين ولايت، مخصوص على است؟ حضرت فرمودند: مخصوص على و اوصياء من تا روز قيامت است. پرسيدند: اوصياء شما چه کسانى هستند؟ فرمودند: «علىُّ أخى و وزيرى و وارثى و وصيّى و خليفتى فى اُمَّتى و ولىُّ كُلّ مؤمن مِنْ بَعدى، ثمّ ابنى الحسن، ثمّ ابنى الحسين، ثمَّ تسعةُ من وُلْد ابنى الحسين واحداً بعد واحد، القرآن معهم و هم مع القرآن، لا يُفارِ قونَهُ و لا يُفارِقُهم حتّى يَرِدوا علىَّ الحوضَ»(٤).

بر حسب آنچه از روايات متعدّد، استفاده مى‌شود پيامبر اکرم(ص) قبلا مأمور شده بودند که امامت اميرمؤمنان(ع) را رسماً اعلام کنند ولى بيم داشتند که مبادا مردم، اين کار را حمل بر نظر شخصىِ آن حضرت کنند و از پذيرفتن آن، سرباز زنند. از اينروى، در پى فرصت مناسبى

__________________

١. براى توضيح بيشتر پيرامون دلالت اين آيه، به تفسير الميزان مراجعه کنيد.

٢. اشاره به آيه (٦) از سوره احزاب «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم».

٣. ر. ک: براى اثبات قطعى بودن سند و دلالت اين حديث، رجوع کنيد به عبقات الانوار و الغدير.

٤. ر. ک: غايد امرام، باب ٥٨، حديث ٤، به نقل از فرائد حموينى.

۵۱۱۳