درس الروضة البهیة (فقه ۳) (المتاجر - المساقاة)

جلسه ۲: خرید و فروش های حرام (۲)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین

و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

خرید و فروش مایع نجس غیر قابل طهارت

﴿ والمائعِ النجس غير القابل للطهارة ﴾ إمّا لكون نجاسته ذاتيّة كأليات الميتة والمبانة من الحيّ، أو عرضيّة كما لو وقع فيه نجاسة وقلنا بعدم قبوله للطهارة كما هو أصحّ القولين 

یکی از اعیان نجسه که خرید و فروش آن حرام است مایع نجسی است که قابلیت تطهیر نداشته باشد (بر خلاف امثال آب قلیل).

دو نوع مایع نجس موجود است که قابلیت طهارت ندارد:

1) نجاست مایع ذاتی است، مانند دنبه میته که آب شده باشد. این روغن ذاتا نجس است نه این که از ملاقات با نجس دیگری نجس شده باشد. یا دنبه ای که از حیوان زنده جدا کنند که پس از جدا شدن حکم میته را پیدا می کند.

2) نجاست مایع ذاتی نیست بلکه عارضی است و غیر قابل تطهیر. مانند سرکه یا روغن نباتی که اگر فضله موشی در این ها بیوفتد قابل تطهیر نیستند هرچند علامه حلی قابل طهارت می داند. علامه فرموده‌اند برخی از مایعات نجس را که ذاتا نجس نباشند می توان پاک کرد، مثلا روغن نباتی نجس را با آب کر مخلوط کرده بصورتی که اجزاء روغن از یکدیگر فاصله بگیرد بعد آن را رها کرده تا روغن روی آب جمع بشود، روغن را از آب جدا کرده و پاک می داند.

معامله مایع نجس غیر قابل تطهیر جایز نیست و باطل است مگر یک مورد استثنا که روغن ( به تمامی انواع آن) می باشد. مشهور علت این جواز را استفاده از روغن در روشنایی زیر آسمان می دانند و اگر به این قصد نخرد محل اشکال است. شهید ثانی می فرماید در روایات قید زیر آسمان وجود ندارد پس این قید را لازم نمی دانیم. اما قائلین به تحت السماء چرا روشنایی زیر سقف را نپذیرفته اند؟ به دوبیان که شهید نقد می فرمایند:

نکند علت را این بشمارید که دود حاصل از روغن را نجس می دانید و موجب نجاست سقف بشمارید چرا که دود پاک است به خاطر استحاله شدن. برخی گفتند بله دود نجس نیست ولی چربی سقف نشان می دهد که بجز دود ذرات روغن نیز رو به بالا حرکت کرده که آن ذرات استحاله نشده اند و آن ذرات باعث چربی دیوار و سقف می شوند که آن ذرات نجس هستند و سقف را نجس می کنند که شهید این دلیل را هم نقض می کنند که اولا اصل این سخن ثابت نیست که ذرات روغنی همراه دود بدون استحاله بالا بروند، چه بسا خود دود باعث چربی بشود. ثانیا اگر هم ذرات روغن تصاعد کند و سقف را نجس کند چه ایرادی دارد؟ مگر نجس کردن سقف حرمت دارد؟ صرف نجاست سقف دلیل بر حرمت نمی‌شود انسان می تواند اشیائی را که مالک است نجس کند.

مرحوم شهید می فرماید این روغنی که خرید و فروش آن ایرادی ندارد روغن متنجس است والا روغنی که ذاتا نجاست دارد خرید و فروشش اشکال دارد حتی برای روشنایی در زیر آسمان.

و علت هم وجود نهی مطلق از روغن نجس ذاتی است در روایت.

۳

خرید و فروش میته

میته و اجزائی از میته که حیات دارند خرید و فروششان حرام است اما اجزائی که حیات ندارند مانند ناخن و مو و پشم حیوانات میته خرید و فروششان اشکالی ندارد.

۴

تطبیق حرمت خرید و فروش مایع نجس

﴿ والمائعِ النجس غير القابل للطهارة ﴾ (مایع نجسی که قابلیت طهارت ندارد) إمّا لكون نجاسته ذاتيّة (قابل تطهیر نبودنش یا بخاطر ذاتی بودن نجاست است) كأليات الميتة (مانند دنبه میته) والمبانة من الحيّ ( یا دنبه جدا شده از حیوان زنده) أو عرضيّة (یا نجاست عرضی است) كما لو وقع فيه نجاسة ( مثل جایی که در آن نجاست بیوفتد)  وقلنا بعدم قبوله للطهارة كما هو أصحّ القولين (و قائل بشویم که این مایع قابلیت تطهیر را ندارد) في غير الماء النجس (جار و مجرور متعلق به اصح القولین است. چرا که در آب نجس همه قابلیت تطهیر آن را قبول دارند، اما در غیر آب نجس مثل آب های مضاف چون آب هندوانه و روغن و... اصح القولین این است که قابلیت تطهیر ندارند) ﴿ إلّا الدهن ﴾ (مگر روغن که قابل تطهیر نیست و معامله آن نیز صحیح است)  بجميع أصنافه (همه انواع روغن)  ﴿ للضوء تحت السماء ﴾ (برای روشنایی زیر آسمان) لا تحت الظلال في المشهور (نه زیر سقف البته در نظر مشهور)  والنصوص مطلقة (این قید را قبول ندایم چرا که روایات مطلق است و قید زیر آسمان را ندارد)  فجوازه مطلقاً متّجه (جواز خرید و فروش روغن برای روشنایی به صورت مطلق یعنی بدون قید زیر آسمان صحیح است)  والاختصاص بالمشهور تعبّد (اگر  صحت خرید و فروش اختصاص داده شود به زیر آسمان بودن تعبدی است) لا لنجاسة دخانه ( نه بخاطر این که دودش نجس باشد، چرا که عده ای این نجاست را دلیل حرمت خرید و فروش دانسته اند)  فإنّ دخان النجس عندنا طاهر؛ لاستحالته  (چرا که دود را به جهت استحاله پاک شده است)  وقد يعلّل بتصاعد شيء من أجزائه ( برخی دلیل آورده اند که حرمت را به خاطر نجاست دود ندانسته اند بلکه بخشی از اجزاء روغن) مع الدخان  (همراه دود بالا می رود)  قبل إحالة النار له  (قبل از این که آتش آن را از حالت روغن بودن تغییر دهد)  بسبب السخونة  (به سبب حرارت و گرم شدن)  إلى أن يلقى الظلال (تا زمانی که آن روغن نجس به سقف می رسد) فتتأثّر بنجاسته (و سقف را نجس می کند).

وفيه عدم صلاحيّته ـ مع تسليمه ـ للمنع (نظر شهید این است که اگر هم تسلیم بشویم و بپذیریم که ذرات روغن همراه دود بالا می رود باز هم صلاحیت برای منع خرید و فروش ندارد ) لأنّ تنجيس مالك العين لها غير محرّم (اگر مالک چیزی، آن چیز را متنجس کند حرام نیست) والمراد الدهن النجس بالعَرَض (در این استثنا { خریدو فروش روغن نجس هرچند قابل تطهیر نباشد} مراد روغن نجس بالعرض است) الزيت تموت فيه الفأرة ( مانند روغن زیتونی که یک موش در آن از بین رفته {میته} باشد) لا بالذات ( نه روغنی که نجاستش نجاست ذاتی باشد) كألية الميتة (مانند روغن دنبه میته) فإنّ استعماله محرّم مطلقاً (که استعمال چنین روغنی مطلقا حرام است حتی برای روشنایی زیر آسمان)  للنهي عن استعماله كذلك (چرا که نهی شده از استعمال این چنین روغنی و کذلک یعنی مطلق نهی شده است و روایت چنین است: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الْکَاهِلِیِ‏ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ یَوْماً عَنْ قَطْعِ أَلَیَاتِ‏ الْغَنَمِ‏ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِقَطْعِهَا إِذَا کُنْتَ تُصْلِحُ بِهَامَالَکَ ثُمَّ قَالَ (ع) إِنَّ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ (ع) أَنَّ مَا قُطِعَ مِنْهَا مَیْتٌ لَا یُنْتَفَعُ بِهِ» از حضرت سوال شد در باب بریدن دنبه گوسفندان، حضرت مجاز دانستند و فرمودند در کتاب امیرالمومنین علیه السلام  آمده است: آن چه از آن بریده می شود میته است که نمی توان از آن استفاده ای کرد)

۵

تطبیق میته

﴿ والميتة ﴾(خرید و فروش میته هم حرام است)  وأجزائها التي تحلّها الحياة ( هم خود میته و هم اجزائی که حیات در آن ها هست) دون ما لا تحلّه مع طهارة أصله (نه آن اجزائی که حیات ندارند در صورتی که اصل آن حیوان پاک باشد نه مانند سگ و خوک) بحسب ذاته.

سوال: آیا استفاده دیگری نیز می توان از این روغن ها کرد؟ مثلا با آن بدنه کشتی را چرب کرد؟ یا در روغن کاری کرکره های مغازه ها استفاده کرد؟ یا بدن را چرب کرده و سپس شست؟

این موارد که در روایت نیامده است محل بحث است و در مکاسب بحث شده است و سخن مسلمی در این موارد وجود ندارد.

۶

خرید و فروش خون

خون یکی دیگر از مواردی است که خرید و فروش آن اشکال دارد و جزء اعیانه نجسه می باشد.

مصرف اولیه خون گردش در بدن است و انجام دادن آن وظیفه ای که دارد.

پس اگر خون در بدن انسان باشد نفع حقیقی آن انجام دادن وظیفه خودش در بدن است یا خون را به بدن دیگری تزریق کنند که در واقع همان نفع حقیقی خون است.

 اما گاهی نفع حکمی هم می توان برای خون درنظر گرفت مانند این که خون را در رنگ ریخته تا به رنگ دلخواه خود دست یابد.

شهید ثانی می فرماید خرید و فروش خون با نفع حکمی هم حرام است.

۷

خرید و فروش سرگین و ادرار حیوانات

یکی دیگر از محرمات خرید و فروش سرگین (پشگل) و بول (ادرار) حیوانات غیر ماکول اللحم است.

حیوانات برخی حلال گوشت مانند شتر و گاو و گوسفند و برخی از حیوانات حلال گوشت نیستند مانند خرگوش و گربه.

حیوانات حلال گوشت سرگین و ادرارشان نجس نیست و خرید و فروش آن ها نیز اشکال ندارد. شتر باشد یا غیر شتر.

حیوانات غیر ماکول اللحم سرگین و ادرارشان نجس است خرید و فروش آن نیز حرام است هرچند بتوان نفعی برای آن در نظر گرفت مانند کود درختان.

علت حلیت خرید و فروش سرگین و بول حیوانات حلال گوشت پاک بودن و منفعت داشتن آن است.

برخی خرید و فروش سرگین و ادرار حیوانات را مطلقا جایز نمی دانند و بین ماکول اللحم و غیر آن فرقی نگذاشته اند. مگر یک استثنا که روایت خاص دارد و آن بول شتر است که مصرف دارویی دارد.

۸

خرید و فروش سگ و خوک

مورد دیگر که خرید و فروش آن جایز نیست سگ و خوک است.

سگ و خوک هر دو هم دریایی دارند  هم خشکی. سگ و خوک دریایی نجس العین نیستند.

سگ و خوک خشکی نجس است و خرید و فروش آن جایز نیست مطلقا یعنی حتی اجزائی که حیات ندارند مانند موی آن ها هم خرید و فروشش حرام است.

در سگ چهار نوع استثنا شده است که می توان آن ها را خرید و فروش کرد.

1) سگ شکاری که به آن آموزش می دهند تا حیوانات را صید کند.

2) سگ گله که برای جمع آوری و هدایت گله به کار گرفته می شود.

3) سگی که مراقبت می کند از زراعت (مکانی که دیوار ندارد)

4) سگی که مراقبت می کند از مکانی که دور آن دیوار است مانند باغ.

اگر توله سگی هم موجود باشد که قابلیت تعلیم برای تبدیل شدن به یکی از این چهار سگ را داشته باشد ملحق به آن ها می شود.

دیگر سگ ها به جز گونه های فوق تحت عنوان سگ ولگرد قرار می گیرند که خرید و فروش آن ها جایز نیست.

سوال: اگر کسی از این چهار نوع سگ یگی را داشت اما دیگر از آن استفاده ای ندارد مانند چوپانی که گله خویش را فروخته است یا مثلا میوه های باغ را چیده است و دیگر نیازی به نگهبان ندارد در این شرایط. آیا نگهداری چنین سگی مشکل دارد یا خیر؟

می فرماید اگر امید دارد که در زمان آینده نزدیک دوباره به این سگ نیاز پیدا می کند بگونه ای که این سگ از حالت موجود خارج نمی شود و نگهبان باقی می ماند اشکالی ندارد مانند کسی که میوه ها را چیده است و سال بعد دوباره باغ میوه دار شده و به نگهبان نیاز دارد.

اما اگر مثلا گله را فروخته و تا سالیانی بنای خرید گله را ندارد و این سگ هم اگر این سال ها را بگردد دیگر امکان استفاده برای گله را ندارد و ولگرد می شود. نگهداری آن جایز نیست.

۹

تطبیق حرمت خرید و فروش خون

﴿ والدم ﴾ (خرید و فروش خون حرام است) وإن فرض له نفعٌ حكميّ كالصبغ (اگر چه بتوان برای خون نفع حکمی هم فرض کرد {نفع حکمی در مقابل نفع حقیقی است که اولا و بالذات است} مثل رنگ رزی.)

۱۰

تطبیق حرمت و حلیت خرید و فروش سرگین و ادرار حیوانات

﴿ وأرواث وأبوال غير المأكول ﴾ (خرید و فروش سرگین و ادرار حیوان حرام گوشت حرام است) وإن فرض لهما نفع (اگر چه نفعی برای آن سرگین و ادرار فرض بشود )  أمّا هما (اما ادرار و سرگین) مّا يؤكل لحمه (از حیوانات حلال گوشت) فيجوز مطلقاً (جایز است چه بول ابل باشد و چه غیر آن که قول دیگر است) لطهارتهما ونفعهما ( چرا که پاک است و منفعت هم دارد )  بالمنع مطلقاً إلّا بول الإبل للاستشفاء به ( برخی قائل هستند که معامله و خرید و فروش سرگین و ادرار حیوانات مطلقا ممنوع است یعنی حتی خرید و فروش سرگین و ادرار حلال گوشت ها هم جایز نیست، مگر ادرار شتر آن هم برای خاصیت دارویی که دارد.)

۱۱

تطبیق خرید و فروش سگ و خوک

﴿ والخنزير والكلب ﴾ البريّان (خوك وسگ خشکی {نجس العین هستند و} خرید و فروش آن ها نیز جایز نیست) مطلقاً (حتی اجزائی که حیات ندارند مانند مو)  ﴿ إلّا كلب الصيد ( مگر سگ شکاری) والماشية (سگ گله )  والزرع  (سگ نگهبان مکانی که زراعت است و دیواری ندارد) والحائط ﴾ - كالبستان - (سگ نگهبان مکانی که دور آن دیوار دارد ماننند باغ) والجرو القابل للتعليم (توله سگی که قابل آموزش دادن برای این امور باشد نیز مانند همین چهار دسته می باشد) ولو خرجت الماشية عن ملكه (اگر دیگر گله گوسفند ندارد) أو حصد الزرع ( یا زراعتش را درو کرده) أو استغلّ الحائط (یا محصول باغ را چید) لم يحرم اقتناؤها رجاءً لغيرها (نگهداری این سگ ها حرام نیست به امید یکی دیگر از موارد چهارگانه فوق) ما لم يطل الزمان بحيث يلحق بالهِراش (مادامی که زمان آن مقدار طولانی نشود که این سگ به سگ ولگرد تبدیل شود و آموزش ها از یاد سگ خارج بشود)

۱۲

خرید و فروش آلات لهو، بت، صلیب

وآلاتُ اللهو (هر چیزی که وسیله باشد برای لهو، خرید و فروش آن اشکال دارد) من الدفّ (دایره) والمزمار (بمعنی فلوت و نی) والقصب (نی است اما آن نیی که از شاخه درختان باشد) وغيرها 
(هر وسیله ای که جزء آلات لهو باشد که با آن عمل لهوی حرام انجام می دهند خرید و فروش آن وسیله نیز حرام است).

 والصَنَم (بت نیز خرید و فروشش حرام است) المتّخذ لعبادة الكفّار (بتی که کفار برای عبادت می خرند).

 والصليبُ (خرید و فروش صلیب نیز جایز نمی باشد) الذي يبتدعه النصارى (همان صلیبی که مسیحی ها آن را بدعت گذاری کردند).

المنفعة المحللّة. ﴿ والفُقّاع وإن لم يكن مسكراً؛ لأنّه خمر استصغره الناس (١).

﴿ والمائعِ النجس غير القابل للطهارة إمّا لكون نجاسته ذاتيّة كأليات الميتة والمبانة من الحيّ، أو عرضيّة كما لو وقع فيه نجاسة وقلنا بعدم قبوله للطهارة كما هو أصحّ القولين (٢) في غير الماء النجس ﴿ إلّا الدهن بجميع أصنافه ﴿ للضوء تحت السماء لا تحت الظلال في المشهور. والنصوص (٣) مطلقة، فجوازه مطلقاً متّجه، والاختصاص بالمشهور تعبّد، لا لنجاسة دخانه، فإنّ دخان النجس عندنا طاهر؛ لاستحالته.

وقد يعلّل بتصاعد شيء من أجزائه مع الدخان قبل إحالة النار له بسبب السخونة إلى أن يلقى الظلال فتتأثّر بنجاسته (٤).

وفيه عدم صلاحيّته ـ مع تسليمه ـ للمنع؛ لأنّ تنجيس مالك العين لها غير محرّم. والمراد الدهن النجس بالعَرَض كالزيت تموت فيه الفأرة ونحوه، لا بالذات كألية الميتة، فإنّ استعماله محرّم مطلقاً؛ للنهي عن استعماله كذلك (٥).

﴿ والميتة وأجزائها التي تحلّها الحياة، دون ما لا تحلّه مع طهارة أصله

__________________

(١) كما ورد في الخبر الوارد في الوسائل ١٧:٢٩٢، الباب ٢٨ من أبواب الأشربة المحرمة، الحديث الأوّل.

(٢) لم نعثر على القائل بعدم قبوله للتطهير حتى بالكثير، نعم يظهر من بعض مثل الشهيد في الدروس ٣:١٨ والبيان:٩٥ والمحقّق الثاني في جامع المقاصد ١:١٨٣، الميل إلى العدم. وأمّا قبوله للتطهير بالكرّ فقد ذهب إليه العلّامة في التذكرة ١:٨٨.

(٣) اُنظر الوسائل ١٢:٦٦، الباب ٦ من أبواب ما يكتسب به.

(٤) علّل به العلّامة في المختلف ٨:٣٣٣.

(٥) اُنظر الوسائل ١٦:٢٩٥، الباب ٣٠ من أبواب الذبائح الحديث ١، و ٣٦٨، الباب ٣٤ من أبواب الأطعمة المحرمة، الحديثين ١ و ٢.

بحسب ذاته.

﴿ والدم وإن فرض له نفعٌ حكميّ كالصبغ.

﴿ وأرواث وأبوال غير المأكول وإن فرض لهما نفع، أمّا هما ممّا يؤكل لحمه فيجوز مطلقاً؛ لطهارتهما ونفعهما وقيل: بالمنع مطلقاً إلّا بول الإبل للاستشفاء به (١).

﴿ والخنزير والكلب البريّان مطلقاً ﴿ إلّا كلب الصيد والماشية والزرع والحائط ـ كالبستان ـ والجرو (٢) القابل للتعليم. ولو خرجت الماشية عن ملكه أو حصد الزرع أو استغلّ الحائط لم يحرم اقتناؤها رجاءً لغيرها ما لم يطل الزمان بحيث يلحق بالهِراش.

﴿ وآلاتُ اللهو (٣) : من الدفّ والمزمار والقصب وغيرها.

﴿ والصَنَم المتّخذ لعبادة الكفّار.

﴿ والصليبُ الذي يبتدعه النصارى.

﴿ وآلات القمار كالنرد بفتح النون ﴿ والشطرنج بكسر الشين فسكون الطاء ففتح الراء ﴿ والبُقّيرىٰ ـ بضمّ الباء الموحّدة وتشديد القاف مفتوحةً وسكون الياء المثنّاة من تحت وفتح الراء المهملة ـ قال الجوهري: هي لعبة للصبيان وهي كومة من تراب حولها خطوط (٤) وعن المصنّف رحمه‌الله: أنّها الأربعة عشر (٥).

__________________

(١) قاله المفيد في المقنعة:٥٨٧، والشيخ في النهاية:٣٦٤، والديلمي في المراسم:١٧٢.

(٢) مثلّث الجيم: ولد الكلب والسباع.

(٣) عطف على قوله: الأعيان النجسة.

(٤) الصحاح ٢:٥٩٤، (بقر).

(٥) لم نعثر عليه فيما بأيدينا من كتبه.