درس الروضة البهیة (فقه ۳) (المتاجر - المساقاة)

جلسه ۳: خرید و فروش های حرام (۳) تکسب به حرام (۱)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین

و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

خرید و فروش آلات قمار

﴿ وآلات القمار كالنرد ﴾ بفتح النون ﴿ والشطرنج ﴾ بكسر الشين فسكون الطاء ففتح الراء ﴿ والبُقّيرىٰ ﴾

یکی دیگر از کسب های حرام خرید و فروش آلات قمار است. مراد آن آلاتی است که عرفا آلت قمار شناخته می شود نه وسیله ای که گاهی با آن قمار بازی می کنند، اما آلت قمار شناخته نمی شود مانند گردو که وسیله خوراکی به شمار می رود نه وسیله قمار. چیز هایی که وسیله قمار شناخته می شود خرید و فروش آن ها جایز نیست. جدای از این که آیا با آن ها قمار بازی می شود یا برای کار دیگری می خرد.

مانند تخته نرد.

فرهنگ عمید در ترجمه تخته نرد می نویسد: بازی معروفی که آلت آن شبیه شطرنج و مرکب از تخته و سی مهره و دو تاس است.

مثال دیگر شطرنج است و دیگری بقیری است که دو بیان برای آن مرحوم شهید آورده است.

1) جوهری: بازی ای برای کودکان است و آن این که یک کپه ای از خاک اطرافش را خطوطی می کشند.

 قاموس اللغه: چند کپه از خاک است نه یکی که لای یکی از این کپه ها چیزی را مخفی می کنند و هر کس بتواند آن شیء را پیدا کند برنده شده و پول قمار برای او خواهد بود.

2) می فرماید از مصنف نقل شده که این همان بازی اربعه عشر است.

لسان العرب در ماده قرق می نویسد: قرق بازی اهل حجاز است که یک خط چهار ضلعی است که در آن خط چهار ضلعی دیگری موجود می باشد و در آن نیز چهار ضلعی دیگری. در زاویه هایش خط اول به سوم وصل می شود و در بین هر زاویه هم خط کشیده می شود که مجموع این خطوط چهارده می شود و ابو اسحاق می گوید این بازیی است که به آن اربعه عشر می گویند.

۳

خرید و فروش سلاح

مورد حرام دیگر فروش سلاح به دشمنان دین است. البته خرید سلاح از دشمن اشکالی ندارد.

مراد از سلاح مانند کمان نیزه شمشیر و تیر است البته در زمان خودش نه الان.

تفاوتی ندارد که آن دشمن دین مسلمان باشد(مانند خوارج) یا کافر.

نکته 1: حرمت بیع سلاح مربوط است به حال جنگ و حال آمادگی دشمن برای جنگ. اما در غیر این حالات یعنی در صلح کامل فرمودن فروش سلاح به او اشکالی ندارد.

نکته2: اگر از سلاح خریداری شده بخواهند در قتال با دیگر دشمنان دین استفاده کنند فروش آن اشکالی ندارد.

نکته 3: کلمه سلاح یعنی آلتی که وسیله قتال باشد نه آلات دفاعی و برای همین کلاه خود و زره سلاح حساب نمی شود. و فروش آن حتی در حال جنگ نیز حرام نمی باشد هرچند کراهت دارد.

۴

اجاره دادن برای فعل حرام

مورد هفتم اجاره دادن مسکن و مرکب برای کار حرام است. مانند نقل و انتقال ظالمان یا اجاره دادن مکان اسکان به آنان. یا انبار خمر یا وسیله انتقال خمر را اجاره دهد.

کسب مال از اجاره مکان و مرکب برای فعل حرام، حرام است.

۵

فروش انگور و خرما به شراب ساز

مورد هشتم فروختن انگور و خرما و هر آن چیزی که با آن مسکر بتوان ساخت برای ساختن مسکرات است. فرقی ندارد که در صیغه بیع ساخت مسکرات شرط شود یا شرط نکنند در صیغه اما توافق بکنند بر ساخت خمر.

این مورد اختصاصی به خمر ندارد و مثلا کسی که چوبی را به بت سازی بفروشد تا از آن بت بسازد یا آلات لهو درست هم حرام است.

سوال: اگر قصد فروشنده درست کردن چیز حرام از مبیع نباشد چه حکمی دارد؟

شهید می فرماید: اگر فروشنده نمی داند از این مبیع چیز حرامی خواهند ساخت هرچند خریدار، سازنده آن شیء حرام است و فروشنده هم می داند، مانند این که می داند این آقا شراب ساز است اما احتمال می دهد این انگور را برای مهمان می خواهد نه شراب سازی و واقعا نمی داند این انگور را برای شراب می خواهد حرمت ندارد.

در جایی که فروشنده نمی داند برای چیز حرام می خواهد و قصد فروش به جهت ساختن چیز حرامی را هم ندارد فروختن آن مبیع حرمت ندارد بلکه مکروه است.

اما اگر می داند که برای ساختن چیز حرامی می خواهد یا اطمینان دارد که با این مبیع چیز حرامی می سازد هر چند بایع قصدش آن چیز حرام نباشد حرام است. البته برخی فرموده اند مطلقا فروختن این گونه اجناس به سازنده حرام از آن ها حرام است.

۶

تطبیق خرید فروش آلات قمار

وآلاتُ اللهو (عطف بر خود اعیان نجسه است. تا این جای بحث مثال های اعیان نجس شمرده می شد یعنی:

خرید و فروش های حرام:

1 نجس ها مانند خمر و....

2 آلات لهو

3 بت

4 صلیب

5 آلات قمار)

  وآلات القمار كالنرد بفتح النون والشطرنج  بكسر الشين فسكون الطاء ففتح الراء ( آلات قمار مانند تخته نرد و شطرنج )  والبُقّيرىٰ بضمّ الباء الموحّدة (به مضموم خواندن بائی که یک نقطه دارد)  وتشديد القاف مفتوحةً وسكون الياء المثنّاة من تحت (یائی که دو نقطه دارد در زیرش)  وفتح الراء المهملة (رائی که نقطه ندارد و زاء نیست) قال الجوهري: هي لعبة للصبيان (بقیری بازیی است برای کودکان)  وهي كومة من تراب حولها خطوط (یک کپه ای از خاک یا تلی از خاک که دور آن خطوطی است)  وعن المصنّف رحمه‌الله: أنّها الأربعة عشر (که این بازی نیز توضیح داده شد)

۷

تطبیق خرید و فروش سلاح به دشمنان دین

وبيع السلاح بكسر السين  من السيف ( و خرید و فروش سلاح مانند شمشیر) والرمح (نیزه) والقوس (کمان) والسهام (تیر)  ونحوها (و مانند این ها) لأعداء الدين (بیع سلاح به دشمنان دین حرام است و فروش به دیگر مسلمانان اشکالی ندارد) مسلمين كانوا أم كفّاراً (چه آن اعداء دین مسلمان باشند و چه کافر. این بیع خصوص فروختن است و خرید سلاح از کفار مانعی ندارد)  ومنهم قطّاع الطريق (راه زن ها نیز از اعداء دین به شمار می آیند ) في حال الحرب أو التهيّؤ له، لا مطلقاً (فروش سلاح به دشمنان دین حرام است در حال جنگ دشمن دین با مسلمین یا در حال آماده شدن برای جنگ با مسلمین اما در حالت عادی اشکالی ندارد )  ولو أرادوا الاستعانة به على قتال الكفّار لم يحرم (اگر اعداء دین از این سلاح ها برای قتال با کفار کمک بگیرند فروش حرام نیست)  ولا يلحق بالسلاح ما يعدّ جنّة (ملحق به سلاح نمی شود آن چه که وسیله دفاعی است) جنّة للقتال (سپر) كالدرع (مانند زره) والبيضة (کلاه خود ) وإن كره (گرچه فروش این وسایل دفاعی در حالت جنگ یا آماده شدن برای جنگ کراهت دارد)

۸

تطبیق اجاره مسکن و مرکب رای فعل حرام

﴿ وإجارة المساكن والحَمولة ﴾ ـ بفتح الحاء ـ وهي الحيوان الذي يصلح للحمل كالإبل والبغال والحمير، والسفن داخلة فيه تبعاً ﴿ للمحرّم ﴾ ( اجاره محل سکونت و مرکب برای کار حرام، حرام است. می فرماید حموله به خود حیوان بارکش می گویند مانند شتر وبغل که قاطر است و الاغ و کشتی ها نیز داخل در همین حکم هستند و امروزه نیز جمیع ماشین ها داخل در همین حکم هستند)  كالخمر (بار کشی کردن خمر) وركوب الظلمة (اجاره دادن مرکب تا ظلمه را جابجا کنند) وإسكانهم (مکانی اجاره بدهد تا ظلمه ساکن بشوند) لأجله (برای خاطر ظلم) ونحوه (و مانند این مثال ها).

۹

فروش انگور و خرما به شراب ساز

وبيع العنب والتمر وغيرهما ممّا يعمل منه المسكر (و فروختن انگور و خرما و دیگر چیز هاییی که از آن ها مسکر می سازند) ليعمل مسكراً  (بیع بکند برای این که مسکر بسازند) سواء شرطه في العقد (فرقی نمی کند که در صیغه عقد ذکر کند که شراب بسازد) أم حصل الاتّفاق عليه ( یا نه فقط توافق بکنند برای ساختن شراب و در صیغه ذکر نکنند) والخشب ليصنع صنماً (چوب را بفروشد برای درست کردن بت) أو غيره من الآلات المحرّمة (یا برای ساخت دیگر آلات حرام مانند لهو) ويكره بيعه لمن يعمله من غير أن يبيعه لذلك إن لم يعلم أنّه يعمله ( کراهت دارد فروختن این شیء ها به کسی که از آن حرام می سازد. اما در صورتی که نفروشد به قصد ساختن حرام از این شیء، اگر نمی داند که آن شخص با این وسائل آن حرام ها را درست می کند) وإلّا (و اگر بداند که با این شیء که از او می خرد بت یا شراب و غیره می سازد) فالأجود التحريم (حرام است هرچند قصدش در فروش نباشد که برای ساخت شراب و... باشد اما می داند که شراب و بت خواهد ساخت) وغلبة الظنّ كالعلم ( اگر اطمینان هم ندارد به ساخت شراب و بت اما شصت هفتاد درصد احتمال می دهد همین ظن حرمت می آورد برای این معامله) وقيل: يحرم ممّن يعمله مطلقاً (برخی گفته اند کلا به شراب ساز حق فروش انگور نداری مطلقا. یعنی چه آگاهی دارد که با آن بت یا شراب می سازد چه ندارد حق فروش به این چنین شخصی را ندارد)

سوال شاگردان: چرا مرحوم شهید اجاره سلاح را بیان نفرموند؟

پاسخ: این عمل شایع نبوده است و آن چه که شیوع دارد اجاره منزل و مرکب است والا اجاره دادن سلاح در حکم با خرید و فروش یکی می باشد، چرا که بیع خصوصیتی ندارد والا می تواند کسی به صلح بفروشد شمشیرش را که با تنقیح مناط قطعی حرام می باشد این کار.

۱۰

مجسمه سازی

تا این قسمت بحث در خصوص معامله بود یعنی عینی در میان بود که با انتقال این عین به طرف مقابل پولی دریافت می شد. مانند بیع انگور و سلاح و... و از این پس اعمال بررسی می شود یعنی عینی به طرف مقابل داده نمی شود ولی کاری انجام می دهد و در مقابل آن کار پول دریافت می شود. 

برخی اعمال حرام هستند. اگر کسی آن اعمال حرام را انجام بدهد و در مقابلش پولی دریافت کند آن پول نیز حرام می باشد.

یکی از آن اعمال مجسمه سازی است «عمل الصور المجسّمة» یعنی ساخت صورت مجسمه و مراد از مجسمه، مجسمه جسم ذی روح است نه هر جسمی مانند میز. مثلا ساخت مجسمه و عروسک حرام است.

سوال: اگر مجسمه نباشد و نقاشی باشد (دو بعدی باشد) حکم این نقاشی از جسم ذی روح چگونه است؟

شهید ثانی می فرماید اقوا این است که این نقاشی نیز حرام است و فرقی بین مجسمه و منقوشه نیست. دلیل هم می فرماید اطلاق روایات است.

سوال: اگر ساختن صور مجسمه و منقوشه آن نیز حرام است آیا با عبارت شهید اول سازگار است؟

شهید اول می فرماید: «يحرم عمل الصور المجسّمة» اگر کسی مجسمه را صفت برای صور دانست یعنی ساختن صوری که این صور مجسمه هستند که در این صورت شامل نقاشی نمی شود و صور تنها صور مجسمه می باشد و شامل صور منقوشه نیست.

اشکال می شود که باید منقوشه را نیز شامل بشود چرا که آن نیز حرام است به جهت اطلاق روایات.

اما می توان گفت المجسمه صفت صور نیست و توصیف می کند صاحب صور را. اگر یک مجسمه و نقاشی از شخصی کشیده بشود خود مجسمه و نقاشی می شود صورت و صاحب صورت خود آن شخص است. نظیر این که مجسمه تختی را بسازند که هم مجسمه صورت می شود هم خود تختی صورت دارد و صاحب صورت است و جسم نیز هست خود تختی است «عمل الصور المجسمه» در این صورت معنا می شود عمل صوری که صاحب صور جسم دارد حال خود صور نیز جسم داشته باشد یا نه که اگر جسم نداشته باشد نقاشی است. که در این صورت با مرحوم شهید ثانی هم نظر می شوند.

۱۱

غنا

مورد دهم از کسب های حرام غنا است که اگر به صورت غیر کشیده بخوانیم به معنای توانگری می باشد در مقابل فقر.

اما اگر به مد و کشیده خوانده شود همان فعل حرام است به معنای چهچه زدن.

غنا یعنی: کشیدن صدا به نحوی که مشتمل بر ترجیع  (قلتاندن صدا در گلو، چهچه) و مطرب نیز باشد (طرب در لغت یعنی: «خفته یثیب الانسان لشده حزن او سرور». سبکی ای که به انسان دست می دهد یا به خاطر شدت حزن یا شدت سرور). می فرماید اگر به صدایی در عرف غنا بگویند ولو مطرب نباشد (احساس طرب نکنی) برای حرمت کفایت می کند. اما اگر عرف این صدا را غنا نمی گوید ولی ترجیع دارد و برای من طرب هم حاصل می شود باز هم غنا است اما اگر طرب حاصل نشود حرام نیست.

در غنا فرقی بین شعر و قرآن و غیره وجود ندارد.

غنا مستثنیاتی دارد یکی غنای برای شتر است که الحداء به آن می گویند و دومی غنای زن در عروسی ها که با سه شرط که حلال است.

۱۲

تطبیق مجسمه سازی

﴿ ويحرم عمل الصور المجسّمة ﴾ ذوات الأرواح. ( حرام است ساختن مجسمه ذی روح) واحترز بالمجسّمة عن الصور المنقوشة (با قید مجسمه احتراز کرد از ذکر نقاشی) على نحو الوسادة والورق (بر روی بالشت یا ورق) والأقوى تحريمه مطلقا ( شهید ثانی می فرماید اقوی حرمت کشیدن صور است مطلقا یعنی چه نقاشی و چه مجسمه) ويمكن (می خواهد عبارت شهید اول را با فرمایش خودش به یک معنا قرار دهد) أن يريد ذلك بحمل الصفة على الممثّل لا المثال ( مراد از صفت کلمه المجسمه است در عبارت مصنف و مراد از ممثل آن چیزی است که صورتش را ساخته اند مانند شخص تختی و مثال یعنی خود آن نقاشی یا مجسمه. می فرماید حمل بکنیم مجسمه را بر ممثل {صاحب صورت، شخص تختی} نه بر مثال{که مجسمه باشد} نگوییم صور مجسمه هستند بلکه صاحب صور را مجسمه بگوییم که در این حالت فرقی نمی کند صورت نقاشی باشد یا مجسمه.)

۱۳

تطبیق حرمت غنا

 ﴿ والغناء ﴾ ـ بالمدّ (بالمد یعنی الفی که بعد آن همزه است که اگر آن همزه نباشد به معنای توانگری خواهد بود) وهو مدّ الصوت (غنا کشیدن صدا است با دو خصوصیت) المشتمل على الترجيع ( دارای ترجیع باشد، غلطاندن صدا در گلو) المُطرب ( صوت مطرب هم باشد ، شادی یا حزن آور) أو ما سمّي في العرف غناءً ( یعنی مثلا قید مطرب بودن را ندارد ولی در عرف به آن غنا می گویند) وإن لم يطرب (اگر چه طرب آور نباشد) سواء كان في شعر أم قرآن أم غيرهما (فرقی ندارد با این نوع صوت چه چیزی خوانده شود، شعر یا قرآن یا چیز دیگری) واستثنى منه المصنّف وغيره الحداء للإبل (یکی از غنا های غیر حرام و استثنا شده توسط مصنف و غیر او حداء برای شتر است یعنی آواز خواندن برای شتر که در سرعت حرکت شتر موثر است) وآخرون ( دیگران نیز استثنا کردن)  ومنهم المصنّف في الدروس (و از آن آخرون مصنف است در کتاب دروس) فعله للمرأة في الأعراس (انجام غنا برای بانوان در عروسی ها با سه شرط)  إذا لم تتكلّم بباطل (اگر حرف های باطل و پوچ و گناه نزند) ولم تعمل بالملاهي (از آلات لهو استفاده نشود) ولو بدفّ فيه صَنْج (حتی از دایره ای که در آن زنجیر موجود است استفاده نکند) لا بدونه (دایره بی زنجیر اشکالی ندارد) ولم يسمع صوتها أجانب الرجال (نا محرمان از مردان صدای او را نشنوند. با این سه شرط غنای بانوان در عروسی ها حرام نیست)  ولا بأس به (مصنف این مورد را استثنا کرده است اما من شهید ثانی هم با آن مشکلی ندارم)

بحسب ذاته.

﴿ والدم وإن فرض له نفعٌ حكميّ كالصبغ.

﴿ وأرواث وأبوال غير المأكول وإن فرض لهما نفع، أمّا هما ممّا يؤكل لحمه فيجوز مطلقاً؛ لطهارتهما ونفعهما وقيل: بالمنع مطلقاً إلّا بول الإبل للاستشفاء به (١).

﴿ والخنزير والكلب البريّان مطلقاً ﴿ إلّا كلب الصيد والماشية والزرع والحائط ـ كالبستان ـ والجرو (٢) القابل للتعليم. ولو خرجت الماشية عن ملكه أو حصد الزرع أو استغلّ الحائط لم يحرم اقتناؤها رجاءً لغيرها ما لم يطل الزمان بحيث يلحق بالهِراش.

﴿ وآلاتُ اللهو (٣) : من الدفّ والمزمار والقصب وغيرها.

﴿ والصَنَم المتّخذ لعبادة الكفّار.

﴿ والصليبُ الذي يبتدعه النصارى.

﴿ وآلات القمار كالنرد بفتح النون ﴿ والشطرنج بكسر الشين فسكون الطاء ففتح الراء ﴿ والبُقّيرىٰ ـ بضمّ الباء الموحّدة وتشديد القاف مفتوحةً وسكون الياء المثنّاة من تحت وفتح الراء المهملة ـ قال الجوهري: هي لعبة للصبيان وهي كومة من تراب حولها خطوط (٤) وعن المصنّف رحمه‌الله: أنّها الأربعة عشر (٥).

__________________

(١) قاله المفيد في المقنعة:٥٨٧، والشيخ في النهاية:٣٦٤، والديلمي في المراسم:١٧٢.

(٢) مثلّث الجيم: ولد الكلب والسباع.

(٣) عطف على قوله: الأعيان النجسة.

(٤) الصحاح ٢:٥٩٤، (بقر).

(٥) لم نعثر عليه فيما بأيدينا من كتبه.

﴿ وبيع السلاح ـ بكسر السين ـ من السيف والرمح والقوس والسهام، ونحوها ﴿ لأعداء الدين مسلمين كانوا أم كفّاراً ـ ومنهم قطّاع الطريق ـ في حال الحرب أو التهيّؤ له، لا مطلقاً. ولو أرادوا الاستعانة به على قتال الكفّار لم يحرم. ولا يلحق بالسلاح ما يعدّ جنّة للقتال كالدرع والبيضة وإن كره.

﴿ وإجارة المساكن والحَمولة ـ بفتح الحاء ـ وهي الحيوان الذي يصلح للحمل كالإبل والبغال والحمير، والسفن داخلة فيه (١) تبعاً ﴿ للمحرّم كالخمر وركوب الظلمة وإسكانهم لأجله ونحوه.

﴿ وبيع العنب والتمر وغيرهما ممّا يعمل منه المسكر ﴿ ليعمل مسكراً سواء شرطه في العقد أم حصل الاتّفاق عليه. ﴿ والخشب ليصنع * صنماً أو غيره من الآلات المحرّمة. ﴿ ويكره بيعه لمن يعمله من غير أن يبيعه لذلك إن لم يعلم أنّه يعمله وإلّا فالأجود التحريم، وغلبة الظنّ كالعلم. وقيل: يحرم ممّن يعمله مطلقاً (٢).

﴿ ويحرم عمل الصور المجسّمة ذوات الأرواح. واحترز بالمجسّمة عن الصور المنقوشة على نحو الوسادة والورق. والأقوى تحريمه مطلقاً. ويمكن أن يريد ذلك بحمل الصفة على الممثّل لا المثال.

﴿ والغناء ـ بالمدّ ـ وهو مدّ الصوت المشتمل على الترجيع المُطرب، أو ما سمّي في العرف غناءً وإن لم يطرب، سواء كان في شعر أم قرآن أم غيرهما.

__________________

(١) الضمير راجع إلى الحيوان، ووجه التبعيّة أنّها حاملة كالحيوان.

(*) في (ق) : ليُعمل.

(٢) قاله العلّامة في المختلف ٥:٢٢.

واستثنى منه المصنّف (١) وغيره (٢) الحداء للإبل. وآخرون (٣) ومنهم المصنّف في الدروس (٤) فعله للمرأة في الأعراس إذا لم تتكلّم بباطل ولم تعمل بالملاهي ـ ولو بدفّ فيه صَنْج (٥) لا بدونه ـ ولم يسمع صوتها أجانب الرجال. ولا بأس به.

﴿ ومعونة الظالمين بالظلم كالكتابة لهم وإحضار المظلوم ونحوه، لا معونتهم بالأعمال المحللّة كالخياطة، وإن كره التكسّب بماله.

﴿ والنوح بالباطل بأن تصف (٦) الميّت بما ليس فيه. ويجوز بالحقّ إذا لم تسمعها الأجانب.

﴿ وهجاء المؤمنين ـ بكسر الهاء والمدّ ـ وهو ذكر معايبهم بالشعر. ولا فرق في المؤمن بين الفاسق وغيره. ويجوز هجاء غيرهم كما يجوز لعنهم.

﴿ والغيبة ـ بكسر المعجمة ـ وهو القول وما في حكمه في المؤمن بما يسوؤُه لو سمعه، مع اتّصافه به. وفي حكم القول الإشارة باليد وغيرها من الجوارح، والتحاكي بقول أو فعل كمشية الأعرج، والتعريض كقوله: «أنا لست متّصفاً بكذا» ، أو «الحمد للّٰه‌الذي لم يجعلني كذا» ، معرّضاً بمن يفعله. ولو فعل

__________________

(١) الدروس ٢:١٢٦.

(٢) مثل المحقّق في الشرائع ٤:١٢٨، والعلّامة في القواعد ٣:٤٩٥، وغيرهما.

(٣) مثل الشيخ في النهاية:٣٦٧، والمحقّق في المختصر:١١٦ ـ ١١٧، والعلّامة في القواعد ٢:٨، وغيره، والمحقّق الكركي في جامع المقاصد ٤:٢٤، وغيرهم.

(٤) الدروس ٣:١٦٢.

(٥) ما يجعل في إطار الدفّ من النحاس المدوّر صغاراً.

(٦) فاعل الفعل «النائحة» واختصاصها بالذكر لورودها في الأخبار، والوجه في ذلك عدم كون النياحة في ذلك الزمن من دأب الرجال.