درس الروضة البهیة (فقه ۳) (المتاجر - المساقاة)

جلسه ۷: تکسب از حرام(۵) کسب های مکروه (۱)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین

و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

۲

قضاوت

﴿ والقضاء ﴾ بين الناس؛ لوجوبه، سواء احتاج إليها أم لا، وسواء تعيّن عليه القضاء أم لا 

بیست و نهمین کسب حرام قضاوت است. اگر انسان بخواهد از این راه در آمدی کسب کند حرام است. قضاوت نیز شغلی است واجب کفایی باشرایطی خاص چون مرد بودن و اجتهاد و عادل بودن که اگر این شرایط را کسی دارا باشد واجب کفایی است بین مردم قضاوت کند و حکمش نیز نافذ می باشد.

اگر در مقابل قضاوت مالی در یافت کند و اجیر بشود حرام است. حرمت اجیر شدن جدای از حرمت رشوه گرفتن است.

احتیاج قاضی به این پول نیز حکم را تغییر نمی دهد. حتی اگر وجوب قضاوت بر قاضی وجوب عینی بشود نیز حکم فرقی نکرده و دریافت اجرت حرام می باشد.

ارتزاق از بیت المال برای قاضی به شرط صلاح دید حاکم جایز می باشد و فرق بین اجرت و ارتزاق از بیت المال در جلسه گذشته بیان شد.

۳

اجرت گرفتن بر آموزش واجبات

آخرین کسب حرام اجرت گرفتن بر تعلیم واجبات است. فرقی در میان نیست که آن واجب یاد داده شده عینی باشد مانند سوره فاتحه یا کفایی باشد مانند تفقه در دین، اگر بر کسی واجب باشد که فقه را تعلیم بکند نمی تواند در مقابلش پولی دریافت کند.

۴

تطبیق قضاوت

﴿ والقضاء ﴾ بين الناس (اجرت گرفتن برای قضاوت بین مردم یکی از کسب های حرام است) لوجوبه، (زیرا واجب است) سواء احتاج إليها (فرقی نمی کند قاضی به این پول احتیاج داشتمه باشد) أم لا (یا نیازی نداشته باشد)، وسواء تعيّن عليه القضاء أم لا (قضاوت کردن بر او واجب تعینی باشد یا کفایی) ﴿ ويجوز الرزق من بيت المال ﴾ (ارتزاق قاضی از بیت المال به صلاح دید حاکم شرع مشکلی ندارد، لازم به ذکر است که حاکم شرع نیز نمی تواند اورا از بیت المال اجیر کند و عقد اجاره بخوانند) وقد تقدّم في القضاء (در کتاب القضا گذشت ) أنّه من جملة المرتزقة منه. (قاضی از آن افرادی است که می تواند از بیت المال ارتزاق کند)

۵

تطبیق اجرت گرفتن برای آموزش واجبات

﴿ والاُجرة على تعليم الواجب من التكليف * ﴾ (اجرت برای تعلیم تکالیف واجب حرام است) سواء وجب عيناً (تفاوتی نیست که واجب آموزش داده شده واجب عینی باشد) كالفاتحة والسورة ( مانند حمدو یک سوره، چرا که در نماز بجز سوره حمد یک سوره نیز باید خوانده بشود) وأحكام العبادات العينيّة، (مانند احکام روزه و حج برای شخص مستطیع) أم كفاية (اگر تکلیف وجوب کفایی هم داشته باشد گرفتن اجرت حرام است) كالتفقّه في الدين (که برای اکثر مردم وجوب کفایی دارد) وما يتوقّف عليه من المقدّمات علماً وعملاً، ( {ضمیر علیه به ما و ضمیر یتوقف به تفقه بر می گردند} و آن احکامی که متوقف است بر آن مقدمات تفقه در دین، تفقه کردن جدای از مقدماتش است. علماً و عملاً، علماً مانند ادبیات عرب و عملاً مانند قدرت بر کتابت) وتعليم المكلّفين صيغ العقود والإيقاعات، (تعلیم عطف به التقفه است، مثال دیگر وجوب کفایی تعلیم صیغه های عقود و ایقاعات است برای مکلفین)  ونحو ذلك.

۶

تجارت های مکروه

برخی کسب ها مکروه هستند. در روایتی حضرت امام صادق عليه‌السلام می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ يَحْيَى اَلْخُزَاعِيِّ عَنْ أَبِيهِ يَحْيَى بْنِ أَبِي اَلْعَلاَءِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَخَبَّرْتُهُ أَنَّهُ وُلِدَ لِي غُلاَمٌ قَالَ أَ لاَ سَمَّيْتَهُ مُحَمَّداً ، قُلْتُ قَدْ فَعَلْتُ قَالَ فَلاَ تَضْرِبْ مُحَمَّداً ، وَ لاَ تَشْتِمْهُ جَعَلَهُ اَللَّهُ قُرَّةَ عَيْنٍ لَكَ فِي حَيَاتِكَ وَ خَلَفَ صِدْقٍ بَعْدَكَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِي أَيِّ اَلْأَعْمَالِ أَضَعُهُ قَالَ إِذَا عَدَلْتَهُ عَنْ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ فَضَعْهُ حَيْثُ شِئْتَ لاَ تُسْلِمْهُ صَيْرَفِيّاً فَإِنَّ اَلصَّيْرَفِيَّ لاَ يَسْلَمُ مِنَ اَلرِّبَا وَ لاَ تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ أَكْفَانٍ فَإِنَّ صَاحِبَ اَلْأَكْفَانِ يَسُرُّهُ اَلْوَبَاءُ إِذَا كَانَ وَ لاَ تُسْلِمْهُ بَيَّاعَ طَعَامٍ فَإِنَّهُ لاَ يَسْلَمُ مِنَ اَلاِحْتِكَارِ وَ لاَ تُسْلِمْهُ جَزَّاراً فَإِنَّ اَلْجَزَّارَ تُسْلَبُ مِنْهُ اَلرَّحْمَةُ وَ لاَ تُسْلِمْهُ نَخَّاساً فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ شَرُّ اَلنَّاسِ مَنْ بَاعَ اَلنَّاسَ .

از حضرت سوال شد پسرم را چه کاری قرار بدهم؟ حضرت فرمودن از پنج کار او را باز بدار که دیگر کارها اشکالی ندارد.

  1. پسرت را در صرافی بکار نگذار زیرا صرافی از ربا سالم نمی ماند (صرف یعنی بیع نقد به نقد که اگر در هم جنس و در معامله واحدی باشد اگر یکی از جنس ها بیشتر باشد ربا خواهد بود)
  2. کفن فروش نباشد زیرا کفن فروش از مرگ مردم خوشنود می گردد.
  3. برده فروش نباشد زیرا رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند بدترین مردم کسی است که مردم را می فروشد.
  4. غذا فروش نباشد چرا که از احتکار سالم نمی ماند. (احتکار یعنی انبار کردن و حبس کردن اجناس تا گران بشود.) احتکار با دو شرط حرام می باشد که بی نیازی خودش به طعام و نیاز مردم به آن طعام است. بدون این دو شرط احتکار مکروه خواهد بود.
  5.  قصابی نباشد (مراد کسی است که حیوانات را سر می برد، در روایات علت کراهت قساوت قلب شمرده شده است)

این موارد در جایی است که شغل شخص باشد والا انجام دادن غیر مکرر مکروه نیست.

۷

تطبیق تجارت های مکروه، صرافی

﴿ وأمّا المكروه ﴾ :

﴿ فكالصرف ﴾ (معاملات مکروه مانند صرافی کردن است{بیع نقد به نقد}) وعلّل في الأخبار بأ نّه لا يسلم فاعله من الربا .(علت کراهت در روایت آمده است که چنین شخصی از ربا سالم نمی ماند)

۸

تطبیق تجارت های مکروه ، کفن، فروش برده

﴿ وبيع الأكفان ﴾ (خرید و فروش کفن کراهت دارد) لأنّه يتمنّى كثرة الموت والوباء (زیرا آرزوی این شخص زیادی مرگ و میر و مریضی بین مردم است ) ﴿ والرقيق ﴾ (خرید و فروش عبد ) فشرّ الناس من باع الناس .(پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند که بدترین شخص فروشنده مردم است.)

۹

تطبیق تجارت های مکروه، احتکار

﴿ واحتكار الطعام ﴾ (یکی از معاملات مکروه احتکار طعام است) وهو حبسه بتوقّع زيادة السعر. (احتکار حبس کردن طعام {هر آنچه مربوط به خوراک باشد} است به قصد گران شدن قیمت) والأقوى تحريمه مع استغنائه عنه وحاجة الناس إليه، (اگر خود شخص بی نیاز باشد و مردم به آن طعام نیازمند باشند حرام است) وهو اختياره في الدروس (مصنف هم در کتاب دروس همین عقیده را دارد) وقد قال صلى‌الله‌عليه‌وآله: «الجالب مرزوق والمحتكر ملعون) (کسی که ارزاق مردم را به شهر وارد میکند {کم بود های شهر را وارد می کند} روزی طلب و بدنبال روزی است اما محتکر ملعون است{کمترین دلالت ملعون کراهت است}) وسيأتي الكلام في بقيّة أحكامه . (در بحث آداب بیع احکام احتکار می آید)

۱۰

تطبیق تجارت های مکروه، ذبح

﴿ والذباحة ﴾ (ذبح کردن اگر شغل کسی باشد کراهت دارد) لإفضائها إلى قسوة القلب وسلب الرحمة .(زیرا دچار قساوت قلب و رفتن رحمت از قلب او می شد)

وإنّما تكره (این پنج مورد در جایی مکروه است) إذا اتّخذها حرفة وصنعة، (که شغل و صنعت شخص باشد) لا مجرّد فعلها، (والا صرف انجام این امورکراهت ندارد) كما لو احتاج إلى صرف دينار (نظیر جایی که نیازمند به بیع صرف بشود) أو بيع كفن أو ذبح شاة، (یا نیازمند بیع کفن و ذبح گوسفند باشد) ونحو ذلك، والتعليل بما ذكرناه في الأخبار يرشد إليه. (علتی که در روایات آمده است همین معنا را می رساند، مثلا چرا ذبح را نهی کرده اند؟ قساوت قلب، اگر کسی سالی یکی دو بار ذبح کند که قساوت قلب پیدا نمی کند. علت نهی از فروش کفن دوست داشتن مرگ مردم بود، کسی که چند بار در عمرش پیش آمده کفن بفروشد که باعث آرزوی مرگ مردم نمی شود)

۱۱

کسب های مکروه، نساجی، حجامت

نساجی کردن

در لغت نساجی یعنی بافتن چیز های ظریف و نازک مانند پارچه و ژاکت.

حیاکه یعنی بافتن چیز های ضخیم مانند فرش.

می فرماید مراد از نساجه در کلام شهید اول خصوص نساجی نیست و حیاکه را هم شامل می شود. روایاتی از این شغل نهی کرده اند و این شغل را پست شمرده اند و در انجام دهنده این شغل مبالغه کرده اند تا جایی که فرموده اند پشت سر این اشخاص نماز نخوانید.

مراد بافتن است با مغزول یعنی چیز ریسیده شده و بافته شده مانند نخ و کاموا و... است. اما اگر کسی مثلا با شاخه درختان ببافد اشکال ندارد کما این که شغل برخی از انبیا بوده است.

حجامت کردن نیز مکروه است به شرط این که اجرت گرفتن را شرط کرده باشد.

۱۲

تطبیق کراهت در نساجی

﴿ والنِساجة ﴾ (بافتن چیز های ظریف چون لباس) والمراد بها ما يعمّ الحياكة (مراد از نساجی فقط بافتنی های نازک نیست بلکه بافتن چیز های زخیم مانند فرش نیز مراداست)،  والأخبار متضافرة بالنهي عنها والمبالغة في ضعتها (در روایات در پستی این حرفه مبالغه {فراوان گفته شده است} شده است، ضعتها یعنی پستی) ونقصان فاعلها (پست بودن انجام دهنده نساجت) حتى نهي عن الصلاة خلفه (تا جایی که در روایات از نماز خواندن پشت سر این افراد نهی شده است هرچند عالم باشد) والظاهر اختصاص النِساجة والحياكة بالمغزول ونحوه، (ظاهرا نهی فقط شامل کسی است که با آنچه ریسیده شده باشد ببافد) فلا يكره عمل الخوص (و الا بافدن برگ درخت خرما کراهت ندارد ) ونحوه، بل روي أنّه من أعمال الأنبياء والأولياء .

۱۳

تطبیق تجارت های حرام، حجامت

﴿ والحجامة ﴾ مع شرط الاُجرة، (حجامت کردن با شرط اجرت گرفتن مکروه است) لا بدونها، (اگر شرط اجرت نکند مکروه نیست حتی اگر مشتری اجرتی بدهد ) كما قيّده المصنّف في غيره (مقید کرده است مصنف در غیر کتاب لمعه) وغيره (وغیر مصنف هم قید اجرت را آورده اند) ودلّ عليه الخبر وظاهره هنا الإطلاق. (روایت همین دلالت را دارد، مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ كَسْبِ اَلْحَجَّامِ فَقَالَ لاَ بَأْسَ بِهِ . از حضرت صادق عليه‌السلام سوال شد آیا حجام می تواند کسب کند؟ حضرت فرمودند اگر اجرت گرفتن را شرط نکند اشکالی ندارد )

﴿ والاُجرة على الأذان والإقامة على أشهر القولين (١) ولا بأس بالرزق بالرزق من بيت المال. والفرق بينهما أنّ الاُجرة تفتقر إلى تقدير العمل والعوض والمدّة والصيغة الخاصّة، والرزق منوط بنظر الحاكم. ولا فرق في تحريم الاُجرة بين كونها من معيّن ومن أهل البلد والمحلّة وبيت المال. ولا يلحق بها أخذ ما اُعدّ للمؤذّنين من أوقاف مصالح المسجد وإن كان مقدّراً وباعثاً على الأذان. نعم لا يثاب فاعله إلّا مع تمحّض الإخلاص به كغيره من العبادات.

﴿ والقضاء بين الناس؛ لوجوبه، سواء احتاج إليها أم لا، وسواء تعيّن عليه القضاء أم لا ﴿ ويجوز الرزق من بيت المال وقد تقدّم في القضاء (٢) أنّه من جملة المرتزقة منه.

﴿ والاُجرة على تعليم الواجب من التكليف * سواء وجب عيناً كالفاتحة والسورة وأحكام العبادات العينيّة، أم كفاية كالتفقّه في الدين وما يتوقّف عليه من المقدّمات علماً وعملاً، وتعليم المكلّفين صيغ العقود والإيقاعات، ونحو ذلك.

__________________

(١) ذهب إلى الأشهر الشيخ في النهاية:٣٦٥، والخلاف ١:٢٩٠، المسألة ٣٦ من كتاب الصلاة، وابن إدريس في السرائر ٢:٢١٧، والمحقّق في المختصر:١١٧، والعلّامة في المختلف ٢:١٣٤، والقواعد ٢:١٠، وغيرهم. وأما غير الأشهر وهو كراهة أخذ الاُجرة على الأذان فقد نسبه المحقّق في المعتبر:١١٧ والعلّامة في المختلف ٢:١٣٤ إلى السيّد المرتضى في المصباح.

(٢) تقدّم في الصفحة ٧٨.

(*) في (ق) : التكاليف.

﴿ وأمّا المكروه :

﴿ فكالصرف وعلّل في الأخبار بأ نّه لا يسلم فاعله من الربا (١).

﴿ وبيع الأكفان لأنّه يتمنّى كثرة الموت والوباء (٢) ﴿ والرقيق (٣) فشرّ الناس من باع الناس (٤).

﴿ واحتكار الطعام وهو حبسه بتوقّع زيادة السعر. والأقوى تحريمه مع استغنائه عنه وحاجة الناس إليه، وهو اختياره في الدروس (٥) وقد قال صلى‌الله‌عليه‌وآله: «الجالب مرزوق والمحتكر ملعون) (٦) وسيأتي الكلام في بقيّة أحكامه (٧).

﴿ والذباحة لإفضائها إلى قسوة القلب وسلب الرحمة (٨).

وإنّما تكره إذا اتّخذها حرفة وصنعة، لا مجرّد فعلها، كما لو احتاج إلى صرف دينار أو بيع كفن أو ذبح شاة، ونحو ذلك، والتعليل بما ذكرناه في الأخبار يرشد إليه.

﴿ والنِساجة والمراد بها ما يعمّ الحياكة، والأخبار متضافرة بالنهي عنها والمبالغة في ضعتها ونقصان فاعلها حتى نهي عن الصلاة خلفه (٩) والظاهر

__________________

(١) و (٢) راجع الوسائل ١٢:٩٧ ـ ٩٨، الباب ٢١ من أبواب ما يكتسب به، الحديث ١ و ٤.

(٣) في (ر) زيادة: قوله صلى‌الله‌عليه‌وآله.

(٤) راجع الحديث الأوّل من التخريج المتقدّم آنفاً.

(٥) الدروس ٣:١٨٠، ولكن خالياً عن قيد الاستغناء.

(٦) الوسائل ١٢:٣١٣، الباب ٢٧ من أبواب آداب التجارة، الحديث ٣.

(٧) في الصفحة ٢٢٦.

(٨) راجع الوسائل ١٢:٩٨، الباب ٢١ من أبواب ما يكتسب به، الحديث ٤.

(٩) اُنظر الوسائل ١٢:١٠٠، الباب ٢٣ من أبواب ما يكتسب به، والمستدرك ١٣:٩٧، الباب ٢٠ من أبواب ما يكتسب به، الحديث ٥.

اختصاص النِساجة والحياكة بالمغزول ونحوه، فلا يكره عمل الخوص ونحوه، بل روي أنّه من أعمال الأنبياء والأولياء (١).

﴿ والحجامة مع شرط الاُجرة، لا بدونها، كما قيّده المصنّف في غيره (٢) وغيره (٣) ودلّ عليه الخبر (٤) وظاهره هنا الإطلاق.

﴿ وضِراب الفحل بأن يؤجره لذلك مع ضبطه بالمرّة والمرّات المعيّنة أو بالمدّة. ولا كراهة في ما يدفع إليه على جهة الكرامة لأجله.

﴿ وكسب الصبيان المجهول أصله؛ لما يدخله من الشبهة الناشئة من اجتراء الصبيّ على ما لا يحلّ؛ لجهله أو علمه بارتفاع القلم عنه، ولو علم اكتسابه من محلّل فلا كراهة وإن أطلق الأكثر (٥) كما أنّه لو علم تحصيله أو بعضه من محرّم وجب اجتنابه أو اجتناب ما علم منه أو اشتبه به. ومحلّ الكراهة تكسّب الوليّ به، أو أخذه منه، أو الصبيّ بعد رفع الحجر عنه.

﴿ و كذا يكره كسب ﴿ من لا يجتنب المحرّم في كسبه.

﴿ والمباح ما خلا عن وجه رجحان من الطرفين، بأن لا يكون راجحاً، ولا مرجوحاً لتتحقّق الإباحة (٦).

***

__________________

(١) اُنظر البحار ١٤:١٥، الحديث ٢٥، و ٨٣، الحديث ٢٩.

(٢) قيّده في الدروس ٣:١٨٠.

(٣) اُنظر النهاية:٣٦٦، والسرائر ٢:٢٢٣، والشرائع ٢:١١، والقواعد ٢:٥، وغيرها.

(٤) اُنظر الوسائل ١٢:٧١ ـ ٧٣، الباب ٩ من أبواب ما يكتسب به، الحديثين ١ و ٩.

(٥) مثل المحقّق في الشرائع ٢:١١، والعلّامة في القواعد ٢:٦، وغيره، والشهيد في الدروس ٣:١٨٠، وغيرهم.

(٦) في (ر) زيادة: بالمعنى الأخصّ.