درس الروضة البهیة (فقه ۳) (المتاجر - المساقاة)

جلسه ۴۹: بیع ثمره (۸)

 
۱

خطبه

بسم الله الرحمن الحریم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد وآله الطیبین الطاهرین المعصومین.

و لعنته الله علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین

۲

عبارت آغازین

۳

مسئله چهارم حق الماره

اگر کسی به درختان میوه مانند خرما یا دیگر میوه ها عبور کند یا  به زراعتی مانند خیار یا هویج عبور کند می تواند از آن میوه یا زراعت استفاده کند و نیازی نیست اذن بگیرد و رضایت مالک را احراز بکند. به این حقی که شارع برای مرور کننده قرار داده است حق الماره می گویند.

  • شرایط حق الماره:

عدم القصد. به قصد آن میوه از آن جا عبور نکند. اگر به قصد میوه به آن مکان عبور کند نمی تواند از میوه استفاده کند.

عدم الافساد. به حدی میوه بخورد که اثر بین روی درخت نگذارد. این شرط بستگی به میزان میوه درخت و تعداد درختان و مقدار عبور کننده ها نیز دارد. در جایی که عبور و مرور زیاد است و باعث لخت شدن درخت می شود این کار جایز نیست.

اصل جواز حق الماره را اکثر علما قبول داند و روایاتی نیز در این زمینه وارد شده است.

شرط اول در روایات وجود ندارد اما در روایات کلمه مرور آمده است که این لفظ وقتی صدق می کند که قصد شخص میوه نباشد و برای رفتن به جایی از این جا گذر می کند. در فارسی می گوییم گذرش به این جا افتاد یعنی این که نمی خواست بیاید این جا و هدفش آمدن به این جا نبود ولی برای رسیدن به هدفش گذر او به این جا افتاد.

این مرور یعنی حتما باید درخت وسط راه او باشد یعنی درخت وسط راه باشد یا کنار جاده هم کفایت می کند؟ می فرماید مرور به همین مقدارد که کنار جاده باشد اتفاق می افتد، بله اگر درخت در فرعی باشد مرور شاید صدق نکند اما درخت کنار جاده باشد کافی است و وسط راه بودن نیاز نیست.

اما دلیل دوم در متن روایت است (و لایفسد در روایت وارد شده است) و اگر به میزانی استفاده کند که فساد روی درخت اتفاق بیوفتد این کار جایز نیست.

برخی گفته اند باید علم یا ظن به ناراضی بودن صاحب باغ نداشته باشیم. اگر گمان به کراهت صاحب آن داریم این کار جایز نیست. از این بیان برخی آشکار می شود که برخی هم حتی در این شرایط این حق را جایز می دانند.

و برخی هم فرموده اند که باید میوه را از روی درخت بخورد.

میوه روی زمین را چند جور می توان تصور کرد، گاهی چیده اند و روی زمین است که نمی توان این میوه را خورد، میوه هایی که روی زمین ریخته است اما نشانه ای است که صاحب باغ آن ها را جمع خواهد کرد مانند این که پایین درختان توت دستمالی پهن می کنند تا این که از افتاده های آن بصورت توت خشک استفاده کنند، ممکن است میوه ای از روی درخت افتاده است و انسان علم دارد که او از این میوه اعراض کرده است و دیگر آن میوه را نمی خواهد می توان آن میوه  را برداشت اما نه از باب حق الماره.

۴

تطبیق مسئله چهارم حق الماره

﴿ الرابعة ﴾ :

﴿ يجوز الأكل ممّا يمرّ به (جایز است خوردن از آن میوه و زراعتی که انسان از آن مرور می کند) من ثمر النخل (از خرما) والفواكه (میوه ها) والزرع، (زراعت) بشرط عدم القصد (به شرطی که به قصد خوردن میوه نرود در آن جا) وعدم الإفساد ﴾ أمّا أصل الجواز (اصل جواز اکل و خوردن از ماره را) فعليه الأكثر (اکثر علما قبول دارند) ورواه ابن أبي عمير مرسلاً عن الصادق عليه‌السلام (روایت نیز وارد شده است که دلالت بر جواز حق الماره می کند) ورواه غيره . (متن روایت:مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ يَمُرُّ بِالنَّخْلِ وَ اَلسُّنْبُلِ وَ اَلثَّمَرِ فَيَجُوزُ لَهُ أَنْ يَأْكُلَ مِنْهَا مِنْ غَيْرِ إِذْنِ صَاحِبِهَا مِنْ ضَرُورَةٍ أَوْ غَيْرِ ضَرُورَةٍ قَالَ لاَ بَأْسَ . از حضرت راجع به شخصی که از کنار نخل و سنبل و ثمره رد می شود می پرسند آیا بر این مرد جایز است که بدون اجازه صاحبش از این ثمره بخورد؟ در صورتی که در ضرورت باشد یا این که خوردن آن ثمره ضرورتی برای او نداشته باشد. حضرت فرمودن اشکالی ندارد)

وأمّا اشتراط عدم القصد (چرا گفتیم در حق الماره نباید قصد میوه را بکند؟) فلدلالة ظاهر «المرور عليه» (زیرا در روایت لفظ مرور داریم و مراد از مرور همین عدم القصد است و کسی که به قصد نخل می رود می گویند قصد النخل نه این که یمر بالنخل) والمراد (مراد از مرور) كون الطريق قريبة منها (این است که راه نزدیک به درخت باشد) بحيث يصدق «المرور عليها» عرفاً، (بصورتی که می گویند دارد از درختان مرور می کند) لا أن يكون طريقه على نفس الشجرة. (نه این که درخت وسط راه باشد)

وأمّا الشرط الثاني (عدم الافساد) فرواه عبد اللّٰه بن سنان عن الصادق عليه‌السلام، قال: «يأكل منها ولا يفسد» (متن روایت... عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لاَ بَأْسَ بِالرَّجُلِ... يَمُرُّ عَلَى اَلثَّمَرَةِ وَ يَأْكُلُ مِنْهَا وَ لاَ يُفْسِدُ ..  مشکلی ندارد بر مرد که بخورد در مرورش از درختان بشرطی که افساد نمی کند)

والمراد به (مراد از افساد) أن يأكل كثيراً بحيث يؤثّر فيها أثراً بيّناً (بخورد بصورتی که در درخت اثر بَیِّن بگذارد) ويصدق معه «الإفساد» عرفاً، (بصورتی که در عرف بگویند درخت یا ثمرش را فاسد کردن) ويختلف ذلك (اختلاف پیدا می کند مصادیق افساد) بكثرة الثمرة والمارّة وقلّتهما. (به کم و زیاد بودن میوه و کم و  زیاد بودن مرور کننده)

وزاد بعضهم (برخی از علما به این دو شرط اضافه کرده اند که) عدم علم الكراهة ولا ظنّها، (علم نداشته باشد به کراهت و ناراضی بودن صاحب باغ و گمان به نارضایتی او نیز نداشته باشد) وكون الثمرة على الشجرة . (ثمره باید روی درخت باشد نه این که روی زمین باشد و چیده باشند)

۵

دو نکته پایانی حق الماره . حمل کردن و خوراندن به دیگری

کسی که بعنوان حق الماره می تواند از درخت بچیند فقط حق خوردن دارد نه این که آن را با خود حمل کند. در مهمانی ها هم همین گونه است و نمی تواند از آن جا هم سهم خودش را بردارد و اذن یا علم به رضایت شرط است که برخی رضایت را نیز اشکال می کنند و می گویند اذن صاحب خانه لازم است.

حمل کردن حق الماره جایز نیست ولو این که کم باشد و از حمل کردنش در روایت نهی صریح داریم.

این میوه را نمی تواند به همراه ها بخوراند. اگر همراه شرایط ماره را ندارد که هیچ اما اگر همراه شرایط ماره را دارد می توانند بخورند اما این شخص حق ندارد برای دیگری بچیند زیرا قاعده اولیه عدم جواز اکل است و به مقداری که شارع اجازه داده است اکل این شخص است نه اطعام به دیگری.

 شهید اول می فرمایند نخوردن حق الماره بهتر است از خوردنش بدلایلی:

اختلافی است و برخی جایز ندانسته اند.

روایاتی نیز هستند که از این کار نهی کرده اند و عمومات نیز کمک حال این روایات هستند.

۶

تطبیق دو نکته پایانی حق الماره . حمل کردن و خوراندن به دیگری

﴿ ولا يجوز أن يحمل ﴾ معه شيئاً منها (جایز نیست مرور کننده حمل بکند هیچ مقداری از ثمره را) وإن قلّ؛ (هرچند کم باشد) للنهي عنه صريحاً في الأخبار (زیرا در روایات نهی صریح از حمل کردن داریم. کل ولا تحمل) ومثله أن يطعم أصحابه، (اطعام کردن به همراهان نیز مانند حمل کردن جایز نیست) وقوفاً فيما خالف الأصل على موضع الرخصة، (زیرا در موارد مخالف اصل به موردی که اجازه داده شده باید اکتفا کرد و حق الماره مخالف اصل عدم جواز تصرف در مال غیر است) وهو أكله بالشرط. (مقدار یقینی رخصت داده شده اکل ماره است با شرایط آن که بیان شد) ﴿ وتركه بالكلّية أولى ﴾ (ترک کردن اکل ماره به کلی یعنی چه این شرایط باشد و چه نباشد بهتر است) للخلاف فيه، (بخاطر اختلافی که در این مسئله است و در مسئله اختلافی احتیاط بهتر است و احتیاط به ترک است) ولما روي أيضاً من المنع منه (در روایاتی هم از این عمل نهی شده است) مع اعتضاده (همراه کمک به این روایت نص قرآن نیز موجود است) بنصّ الكتاب الدالّ على النهي عن أكل أموال الناس بالباطل وبغير تراض، (آیه ای که نهی می کند از اکل اموال مردم به باطل و در صورت راضی نبودن.  لا تَأْكُلُوا أَمْوٰالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبٰاطِلِ إِلاّٰ أَنْ تَكُونَ تِجٰارَةً عَنْ تَرٰاضٍ  النساء:٢٩.) ولقبح التصرّف في مال الغير، (و بعلاوه قبح عقلی تصرف در ملک دیگران) وباشتمال أخبار النهي على الحظر، وهو مقدّم على ما تضمّن الإباحة والرخصة، (روایتی نهی می فرماید و روایتی می فرماید اشکالی ندارد و روایت نهی کننده دلالت بر عقاب و جهنم می کند اما روایت دیگر اباحه را می گوید نه این که واجب بداند تا اگر نخوری عذاب باشد. احتیاط در این شرایط نخوردن است زیرا اگر بخورد امکان عقاب هست و با نخوردن امکان عقابی نیست) ولمنع (اگر کسی مجتهد نباشد و مقلد هم نباشد باید احتیاط کند و اقوال علما را ببیند و احتیاط کند. شهید می فرماید اقوال علما را که نگاه می کنیم برخی اصل عمل به خبر واحد را جایز نمی دانند، حتی خبر واحد که موافق با اصل اولیه و قاعده است را جایز نمی دانند و می گویند اصل اولیه را باید عمل کرد و در ما نحن فیه روایات جواز مخالف با اصل اولیه است پس احتیاط در این است که خبر واحدی که متضمن اباحه است را عمل نکند) كثير من العمل بخبر الواحد فيما وافق الأصل فكيف فيما خالفه . (تا چه رسد به روایت و خبر واحدی که مخالف با اصل است)

﴿ الرابعة :

﴿ يجوز الأكل ممّا يمرّ به من ثمر النخل والفواكه والزرع، بشرط عدم القصد وعدم الإفساد أمّا أصل الجواز فعليه الأكثر (١) ورواه ابن أبي عمير مرسلاً عن الصادق عليه‌السلام (٢) ورواه غيره (٣).

وأمّا اشتراط عدم القصد فلدلالة ظاهر «المرور عليه» والمراد كون الطريق قريبة منها بحيث يصدق «المرور عليها» عرفاً، لا أن يكون طريقه على نفس الشجرة.

وأمّا الشرط الثاني فرواه عبد اللّٰه بن سنان عن الصادق عليه‌السلام، قال: «يأكل منها ولا يفسد» (٤) والمراد به أن يأكل كثيراً بحيث يؤثّر فيها أثراً بيّناً ويصدق معه «الإفساد» عرفاً، ويختلف ذلك بكثرة الثمرة والمارّة وقلّتهما.

وزاد بعضهم عدم علم الكراهة ولا ظنّها، وكون الثمرة على الشجرة (٥).

﴿ ولا يجوز أن يحمل معه شيئاً منها وإن قلّ؛ للنهي عنه صريحاً في الأخبار (٦) ومثله أن يطعم أصحابه، وقوفاً فيما خالف الأصل على موضع الرخصة، وهو أكله بالشرط.

__________________

(١) منهم الشيخ في الخلاف ٦:٩٨، المسألة ٢٨، وابن إدريس في السرائر ٢:٣٧١، والمحقّق في الشرائع ٢:٥٥.

(٢) الوسائل ١٣:١٤، الباب ٨ من أبواب بيع الثمار، الحديث ٣.

(٣) المصدر المتقدم، أحاديث الباب نفسه.

(٤) الوسائل ١٣:١٧، الباب ٨ من أبواب بيع الثمار، الحديث ١٢.

(٥) اُنظر المهذّب البارع ٢:٤٤٦، والدروس ٣:٢١.

(٦) الوسائل ١٣:١٤ ـ ١٦، الباب ٨ من أبواب بيع الثمار، الأحاديث ٤ و ٥ و ٨ و ٩.

﴿ وتركه بالكلّية أولى للخلاف فيه، ولما روي أيضاً من المنع منه (١) مع اعتضاده بنصّ الكتاب (٢) الدالّ على النهي عن أكل أموال الناس بالباطل وبغير تراض، ولقبح التصرّف في مال الغير، وباشتمال أخبار النهي على الحظر، وهو مقدّم على ما تضمّن الإباحة والرخصة، ولمنع كثير من العمل بخبر الواحد فيما وافق الأصل فكيف فيما خالفه (٣).

__________________

(١) الوسائل ١٣:١٥، الباب ٨ من أبواب بيع الثمار، الحديث ٧.

(٢) إشارة إلى قوله تعالى: ( تَأْكُلُوا أَمْوٰالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبٰاطِلِ إِلاّٰ أَنْ تَكُونَ تِجٰارَةً عَنْ تَرٰاضٍ ) النساء:٢٩.

(٣) مثل السيد المرتضى في رسائله ١:٢٠٢، وابن إدريس في السرائر ١:٥٠، وابن زهرة في الغنية ٢:٣٥٦، فإنّهم قالوا بعدم حجّيّة أخبار الآحاد مطلقاً.