بیان برخی از راههای خلاصی از ربا
راه اول: اضافه کردن ضمیمه
برای مثال اگر 200 کیلو گندم درجه1 را میخواهیم با 300 کیلو گندم درجه2 عوض کنیم، میتوان به یک طرف یا هر دو طرف ضمیمهای اضافه کنیم (مثلا صاحبِ 200 کیلو گندم بگوید: من این 200 کیلو گندم را همراه با یک انگشتر با 300 کیلو گندم شما معاوضه میکنم!) در این صورت دیگر مشکلی وجود ندارد و معامله صحیح است. زیرا با این روش، دیگر ضمیمه در مقابل زیادة قرار میگیرد و مشکل ما حلّ خواهد شد.
بررسی کلمه «عجوة»: لسان العرب میگوید: ضربٌ من التمر یقال مما غرسه النبی صلىاللهعليهوآلهوسلم بیده (نژادی از درخت است که پیامبر آن را کاشته اند که بسیار خرمای باکیفیتی است)
حال در بحثِ ضمیمه، شهید چهار مُدل از ضمّ ضمیمة را بیان میکنند:
- بیع (یک مُد عجوة + یک درهم) در مقابل (دو مُد عجوة)
- بیع (یک مُد عجوة + یک درهم) در مقابل (دو درهم)
- بیع (یک مُد عجوه + یک درهم) در مقابل (دو مُد عجوة + دو درهم): «یصرف کلّ الی مخالفه!» یعنی یک مُد عجوه را در مقابل دو درهم در نظر بگیر و یک درهم را در مقابل دو مُد عجوة! حتی اگر قصد متعاقدین این مقابله نبوده باشد، ولی بازهم خودِ این معامله، اتوماتیک وار به این صورت در میآید.
- بیع (یک مُد عجوة + یک درهم) در مقابل (چند مُد عجوة + چند درهم): مانند بالا در اینجا هم «یصرف کل الی مخالفه»
شهید میفرمایند همه این 4 صورت صحیح است و بیع آن اشکالی ندارد.
سؤال: آیا ضمیمهای که از آن بحث کردیم، لازم است که ارزش بازاری و اقتصادیاش برابر با زیادة باشد؟
پاسخ: در مانحن فیه، به هیچ وجه با برابر بودن یا تناسب کاری نداریم. برای مثال، یک دینار معادل 10 درهم است. حال اگر 2000 درهم را مقابل 1000 درهم + دینار قرار دهیم بازهم معامله صحیح است و اشکالی ندارد. ولو در محاسبه و ارزش گذاری، این دو با هم تناسب ندارند ولی اشکالی ندارد و مصداق ربا نخواهد بود. دلیل ما هم بر این حکم، وجودِ روایتی است: «عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَشْتَرِي أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ دِينَاراً بِأَلْفَيْ دِرْهَمٍ فَقَالَ لاَ بَأْسَ بِذَلِكَ».
دلیل عدمِ اشکال: هر چند با حساب و کتاب (قرار دادن هر دینار مقابل 10 درهم) ممکن است یک طرف نسبت به دیگری از حیث ارزش مالی زیادة داشته باشد، ولی صحبت ما سرِ حساب و کتاب نیست! ما مجموعِ این مبیع را در مقابل مجموع آن مبیع فروختیم که این دو طرف، همجنس هم نیستند.
بله! برخی اوقات سببی عارض میشود که باعث به وجود آمدن ربا میشود، در این صورت ممکن است برخی قائل به وجودِ ربا شوند. برای مثال: اگر یک طرفِ معامله (یک مُد خرما + یک درهم معین) و در مقابل آن (دو مُد خرما + دو درهم) باشد ولی بعدا مشخص شود که آن «یک درهم معین» مالِ غصبی بوده است (با این فرض که این درهم قیمتش با یک مُد خرما یکی است) خب وقتی این مال غصبی، خارج شود، یعنی نصفِ یک طرف از بین رفت! خب به تبع باید نصفِ طرفِ مقابل را هم بیندازیم تا معامله عادلانه شود. یعنی باید در طرف مقابل هم یک مُد و یک درهم را بیندازیم. در نهایت معامله اینگونه میشود: (یک مُد خرما) در مقابل (یک مُد خرما + یک درهم)! این میشود ربا![۱]
حال اگر یک طرف معامله، (یک مُد خرما + یک درهم معیّن) باشد و طرف مقابل (یک مُد خرما + دو درهم) باشد دیگر در این جا ربا پیش نمیآید ولو معلوم شود درهم معین برای غیر است. زیرا اگر این یک درهم را جدا کنیم، در نهایت معامله بعد از کسر نصفِ طرفِ مقابل اینگونه میشود: (یک مُد خرما) در مقابل (نیم مُد خرما + یک درهم). اینجا دیگر ربایی در کار نیست و معامله صحیح است.
راه دوم: هبه مقدار زیادة
برای مثال اگر قرار است 100 کیلو گندم با 120 کیلو گندم معاوضه شود، میتوان 100 کیلو را در مقابل 100 کیلو گندم قرار داد و 20 کیلو باقیمانده را به طرف مقابل هبه کرد! فرقی هم نمیکند که این بیع و هبه در یک عقد واقع میشود یا دو عقد و در هر دو صورت صحیح است.
نکته: البته باید دقت داشت که در بیع 100 کیلو به 100 کیلو، نباید شرطِ هبه آن 20 کیلو قرار داده شود! و الا اگر شرط شود، مصداقِ زیاده حکمی است و حکمِ ربا را دارد.
راه سوم: قرض و ابراء ذمّه
برای مثال اگر قرار است 100 کیلو گندم با 120 کیلو گندم معاوضه شود، میتوان 120 کیلو را به طرف مقابل قرض دارد و 100 کیلو او را هم قرض گرفت و سپس همدیگر را «ابراء ذمّة» کنیم!
سؤال: قصدِ اولیه در اینجا و مورد قبل، قرض دادن یا هبه کردن نبوده است! قصدِ اولیه بیع بوده است. آیا این مسئله مشکلی به وجود نمیآورد؟ زیرا قاعدهای داریم که میگوید: «العقود تابعة للقصود»
پاسخ: خیر! اشکالی به وجود نمیآورد! مانند وقتی که انسان به خرید خانه اقدام میکند! اگرچه قصدِ اولیه از خرید خانه، سکونت در آن است ولی ابتدا شما میروید و آن را میخرید تا بتوانید به قصدِ خود که سکونت در آن خانه است برسید. در اینجا هم قصدِ اولیه فرار از ربا است! ما هم برای فرار از ربا، هبه میکنیم یا قرض میدهیم و این اشکالی ندارد.
بله! اگر معامله کاملاً صوری باشد به طوری که قصدِ قرض و هبه، به طور کلّی منتفی باشد، ممکن است قائل به اشکالِ چنین معاملهای شویم.
نکته: برخی اجناس اینگونه اند که اگر خُشک شوند، وزنشان کم خواهد شد. مانند انگور و کشمش یا رطب و تمر. لذا انگور و کشمش یا رطب و تمر را نمیتوان به صورت هموزن با یکدیگر معاوضه کرد!
سؤال: آنچه در روایت آمده است درباره «رطب و تمر» است. حال سؤال این است که آیا میتوان این روایت را به هر موردی که با خُشک شدن وزنش کم میشود سرایت داد؟ یا اینکه بگوییم فقط باید به همان مورد روایت که «رطب و تمر» است اکتفا کنیم؟
پاسخ: شهید اول میفرمایند: حکم این روایت را به همه جاهایی که با خُشک شدن وزنشان کم میشود سرایت میدهیم. البته اقوال دیگری هم در این مسئله وجود دارد:
- این حکم تنها در رطب و تمر ثابت است ولی در جاهای دیگر ثابت نیست (قیاس منصوص العلّه را در مانحن فیه نپذیرفتهاند)
- در هیچ جا حتی در رطب و تمر هم جایز نیست (زیرا خبر واحد را قبول نداریم)
- شهید ثانی:حرفِ شهید اول اقوی است. زیرا در روایت، علّت بیان شده است و این علّت در جاهای دیگر هم جاری و ساری است.
نکته: تفاوت با اختلاف جنس تفاوت ندارد.
نکته: اگر بخواهیم سرکه را سرکه، یا نان را با نان عوض کنیم، ممکن است در یکی از این دو طرف، اجزاء مائیّه بیشتری وجود داشته باشد (مثلا یک سرکه 40 درصد آب داشته باشد و دیگری 50 درصد)، شهید میفرمایند این مسائل ملاک نیست! زیرا حقیقت «خُبز و نان» به هر دو صدق میکند یا حقیقت «خلّ و سرکه» بر هر دو صادق است و همین مقدار کفایت میکند. مگر اینکه این اختلاف، بسیار زیاد و ظاهر باشد.
نکته: اگر بخواهیم گوشت را در مقابل حیوان معاوضه کنیم، دو صورت دارد:
الف) گوشت در مقابل لاشه حیوان[۲] قرار داده میشود: در اینجا باید تساوی رعایت شود. زیرا مذبوح، در حکمِ گوشت است و در واقع میخواهیم گوشت را در مقابل گوشت معاوضه کنیم. (البته در صورتی که هر دو طرف همجنس باشند! والا اگر گوشت گاو را خواستیم در مقابل لاشه گوسفند معاوضه کنیم، عدم تساوی ضرری وارد نمیکند)
ب) گوشت در مقابل حیوان زنده قرار داده میشود: در اینجا عدم تساوی اشکال ندارد و معامله صحیح است. زیرا در گذشته، حیوان زنده، به صورت وزنی خرید و فروش نمیشده است.