درس الروضة البهیة (فقه ۳) (المتاجر - المساقاة)

جلسه ۷۱: کتاب المتاجر:‌ الربا ۲

 
۱

خطبه

۲

عبارت خوانی آغازین

۳

بررسی مفهوم جنس در ربا / مواردی که در آن ربا وجود ندارد

[استاد: از آنجایی که می‌خواهیم بابِ ربا را تمام کنیم، لذا می‌خواهیم تغییری در روش خواندن بدهیم. لذا محور مطالب را عبارات شهید اول قرار می‌دهیم (البته عبارات شهید ثانی را هم به مقداری که احساس نیاز کنیم، توضیح می‌دهیم ولی وارد جزئیات نمی‌شویم)]

سؤال: اگر بخواهیم دو نوع گوشت را باهم معاوضه کنیم، چه زمانی این دو نوع گوشت یک جنس واحد محسوب می‌شوند (تا بگوییم در آن ربا رخ داده است)؟ یعنی ملاک جنس واحد بودن در گوشت‌ها چیست؟

پاسخ: ملاک تنها «لحم بودن» نیست! بلکه ملاک، نامِ حیوانی است که این گوشت به آن تعلّق دارد. برای مثال، دو گوشت گوسفند، هم جنس به حساب می‌آیند و دیگر تفاوتی نمی‌کند که این گوشتِ گوسفندِ میش است یا غیرِ میش. همین صرفِ گوسفند بودن باعث همجنس شدن این دو می‌شود. یا دو گوشت گاو، همجنس به حساب می‌آیند و دیگر تفاوتی نمی‌کند که یکی گاو نر باشد و دیگری ماده. ولی دیگر گوشت گاو با گوشت شتر، همجنس نیستند و در صورت معاوضه، ربا در بین این دو به وجود نمی‌آید. 

نکته عبارتی: در عبارت، ضأن به معنای میش است ـ گوسفند مادّه ـ، معزّ به معنای بُز است، جاموس به معنای گاومیش است، عِراب یعنی شترِ یک کوهانه عربی، بخاتی هم جمع بُختی است به معنای شتر دو کوهانه خراسانی است. 

 

مواردی که در آن ربا صورت نمی‌گیرد

مورد اول: معدودات

ربا تنها در مکیل و موزون است و لذا در معدودات ربا وجود ندارد. البته در معدودات، برخی بین نسیه و نقد فرق گذاشته‌اند (در معدود اگر نقد باشد ربا نیست ولی اگر نسیة باشد ربا وجود دارد) ولی شهید می‌فرمایند ما فرقی بین نقد و نسیه از این حیث قائل نیستیم و معتقدیم در معدودات چه نقدا و چه نسیة ربا وجود ندارد.

نکته: در صفحه 227 همین جلد، مورد 22 از آداب تجارت بیان شد که اگرچه در معدودات ربا وجود ندارد ولی گرفتن ربا، در معدودات، کراهت دارد. 

مورد دوم: بین والد و ولد

فرقی نمی‌کند، چه پدر از فرزندش زیادة بگیرد و چه فرزند از پدرش زیاده بگیرد، اشکالی ندارد و حرمت ربا جاری نخواهد شد. 

البته برخی مانند ابن جنید عقیده دارند که: اگر پدر زیادة بگیرد اشکالی ندارد ولی اگر فرزند زیادة بگیرد حرام است! 

نکته: این حکم، تنها در والد و ولد نسبی است! ولی در بین مادر و فرزند، پدر بزرگ و نوه، پدر و فرزند رضاعی، این حکم جاری نخواهد بود (بین همه این موارد، ربا صورت می‌گیرد).

البته نسبت به پدربزرگ و نوه، و همچنین نسبت به پدر و فرزند رضاعی هم عنوانِ «والد و ولد» صدق می‌کند. لذا در این دو مورد هم ممکن است کسی قائل شود به این که حکمِ والد و فرزند نسبی، در اینجا هم وجود دارد. 

مورد سوم: بین زن و شوهر

در میان زن و شوهر (چه دائم و چه موقّت) ربا وجود ندارد. 

مورد چهارم: بین مسلمان و کافر حربی

البته به شرطِ اینکه مسلمان از کافر حربی زیادة دریافت کند و الا عکسِ آن صحیح نیست. 

نکته: در این حکم، فرقی هم بین کافر معاهد[۱] و غیر معاهد نیست. همچنین در این حکم، فرقی بین کافری که در «دار حرب» باشد یا در «دار اسلام»[۲] نیست. 

سؤال: آیا این حکم، بین مسلمان و کافر ذمّی هم برقرار است؟

پاسخ: مشهور معتقدند که در اینجا ربا وجود دارد. ولی برخی گفته‌اند که ذمّی هم مانند حربی است و تفاوتی نمی‌کند.  زیرا روایتی در این باب وجود دارد که می‌فرماید: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : لَيْسَ بَيْنَ  اَلْمُسْلِمِ وَ بَيْنَ اَلذِّمِّيِّ رِبًا وَ لاَ بَيْنَ اَلْمَرْأَةِ وَ بَيْنَ زَوْجِهَا رِبًا»

نکته: البته در مسلمان و کافر ذمّی هم باز اختلاف در جایی است که مسلمان زیادة را بگیرد! و الا اگر ذمّی بخواهد زیادة بگیرد همه قائل به حرمت هستند. 


کفاری که با مسلمانان قرارداد صلح دارند. 

مگر ممکن است کافر حربی در دار اسلام زندگی کند؟ بله! اگر کافر ذمی، در دار اسلام زندگی کند، ولی به شرائط ذمه عمل نکند، حکمِ کافر حربی را پیدا می‌کند!

۴

بحثِ قسمت

قسمت

در کتاب «الروضة البهیّة»، در جلد2، صفحه 105، بحثی داشتیم به نام «القول فی القسمة». اگر دو نفر در مالی شریک باشند و بخواهند سهم هر یک را از دیگری جدا کنند، به این قسمت گویند. 

حال در قسمت بحث است که آیا «قسمت» بیع است؟ معاوضه‌ای غیر از بیع است؟ یا هیچ کدام نیست؟ اختلاف شده است: 

  • برخی: نه بیع است و نه معاوضه‌ای دیگر (مانند صلح و ...)! قسمت، خودش فی حدّ نفسه یک عنوان جدید است. 
  • برخی: قسمت بیع است مطلقا (چه مشتمل بر ردّ مال باشد چه نباشد)
  • برخی: قسمت بیع است ولی تنها در صورتی که مشتمل بر ردّ مال باشد.

شهید می‌فرمایند: طبقِ نظرِ اول، در قسمت ربا وجود ندارد ولی طبقِ قولِ دوم و سوم، ربا در قسمت هم ثابت است. 

۵

بیان یک نکته

وجودِ «گره‌های کاه»[۱] یا «زُبان»[۲] اگر در حدّ کم باشد، سبب ربا نخواهد شد. زیرا اطلاق مثلیّت و مساوات بین عوضین، عرفاً می‌شود. 

بله! اگر مقدارِ گره‌های کاه و زُبان بیش از مقدار معمول باشد، هم به معامله ضرر می‌زند و هم مصداق ربا خواهد بود. 

نکته: موادّی هم که در آب‌لیمو و شیره و ... ته‌نشین می‌شوند، ملاک نیستند و وجود آن‌ها سبب ربا نخواهد شد. 


قسمت‌های سنگین که با «باد دادن» از گندم جدا نمی‌شود. 

دانه‌هایی شبیه گندم که تلخ هستند. 

۶

بیان برخی از راه‌های خلاصی از ربا

بیان برخی از راه‌های خلاصی از ربا

راه اول: اضافه کردن ضمیمه

برای مثال اگر 200 کیلو گندم درجه1 را می‌خواهیم با 300 کیلو گندم درجه2 عوض کنیم، می‌توان به یک طرف یا هر دو طرف ضمیمه‌ای اضافه کنیم (مثلا صاحبِ 200 کیلو گندم بگوید: من این 200 کیلو گندم را همراه با یک انگشتر با 300 کیلو گندم شما معاوضه می‌کنم!) در این صورت دیگر مشکلی وجود ندارد و معامله صحیح است. زیرا با این روش، دیگر ضمیمه در مقابل زیادة قرار می‌گیرد و مشکل ما حلّ خواهد شد.

بررسی کلمه «عجوة»: لسان العرب می‌گوید: ضربٌ من التمر یقال مما غرسه النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیده (نژادی از درخت است که پیامبر آن را کاشته اند که بسیار خرمای باکیفیتی است)

حال در بحثِ ضمیمه، شهید چهار مُدل از ضمّ ضمیمة را بیان می‌کنند:

  • بیع (یک مُد عجوة + یک درهم) در مقابل (دو مُد عجوة)
  • بیع (یک مُد عجوة + یک درهم) در مقابل (دو درهم)
  • بیع (یک مُد عجوه + یک درهم) در مقابل (دو مُد عجوة + دو درهم): «یصرف کلّ الی مخالفه!» یعنی یک مُد عجوه را در مقابل دو درهم در نظر بگیر و یک درهم را در مقابل دو مُد عجوة! حتی اگر قصد متعاقدین این مقابله نبوده باشد، ولی بازهم خودِ این معامله، اتوماتیک وار به این صورت در می‌آید. 
  • بیع (یک مُد عجوة + یک درهم) در مقابل (چند مُد عجوة + چند درهم): مانند بالا در اینجا هم «یصرف کل الی مخالفه»

شهید می‌فرمایند همه این 4 صورت صحیح است و بیع آن اشکالی ندارد. 

سؤال: آیا ضمیمه‌ای که از آن بحث کردیم، لازم است که ارزش بازاری و اقتصادی‌اش برابر با زیادة باشد؟

پاسخ: در مانحن فیه، به هیچ وجه با برابر بودن یا تناسب کاری نداریم. برای مثال، یک دینار معادل 10 درهم است. حال اگر 2000 درهم را مقابل 1000 درهم + دینار قرار دهیم بازهم معامله صحیح است و اشکالی ندارد. ولو در محاسبه و ارزش گذاری، این دو با هم تناسب ندارند ولی اشکالی ندارد و مصداق ربا نخواهد بود. دلیل ما هم بر این حکم، وجودِ روایتی است: «عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَشْتَرِي أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ دِينَاراً بِأَلْفَيْ دِرْهَمٍ فَقَالَ لاَ بَأْسَ بِذَلِكَ».

دلیل عدمِ اشکال: هر چند با حساب و کتاب (قرار دادن هر دینار مقابل 10 درهم) ممکن است یک طرف نسبت به دیگری از حیث ارزش مالی زیادة داشته باشد، ولی صحبت ما سرِ حساب و کتاب نیست! ما مجموعِ این مبیع را در مقابل مجموع آن مبیع فروختیم که این دو طرف، همجنس هم نیستند. 

بله! برخی اوقات سببی عارض می‌شود که باعث به وجود آمدن ربا می‌شود، در این صورت ممکن است برخی قائل به وجودِ ربا شوند. برای مثال: اگر یک طرفِ معامله (یک مُد خرما + یک درهم معین) و در مقابل آن (دو مُد خرما + دو درهم) باشد ولی بعدا مشخص شود که آن «یک درهم معین» مالِ غصبی بوده است (با این فرض که این درهم قیمتش با یک مُد خرما یکی است) خب وقتی این مال غصبی، خارج شود، یعنی نصفِ یک طرف از بین رفت! خب به تبع باید نصفِ طرفِ مقابل را هم بیندازیم تا معامله عادلانه شود. یعنی باید در طرف مقابل هم یک مُد و یک درهم را بیندازیم. در نهایت معامله اینگونه می‌شود: (یک مُد خرما) در مقابل (یک مُد خرما + یک درهم)! این می‌شود ربا![۱]

حال اگر یک طرف معامله، (یک مُد خرما + یک درهم معیّن) باشد و طرف مقابل (یک مُد خرما + دو درهم) باشد دیگر در این جا ربا پیش نمی‌آید ولو معلوم شود درهم معین برای غیر است. زیرا اگر این یک درهم را جدا کنیم، در نهایت معامله بعد از کسر نصفِ طرفِ مقابل اینگونه می‌شود: (یک مُد خرما) در مقابل (نیم مُد خرما + یک درهم). اینجا دیگر ربایی در کار نیست و معامله صحیح است. 

راه دوم: هبه مقدار زیادة

برای مثال اگر قرار است 100 کیلو گندم با 120 کیلو گندم معاوضه شود، می‌توان 100 کیلو را در مقابل 100 کیلو گندم قرار داد و 20 کیلو باقی‌مانده را به طرف مقابل هبه کرد! فرقی هم نمی‌کند که این بیع و هبه در یک عقد واقع می‌شود یا دو عقد و در هر دو صورت صحیح است. 

نکته: البته باید دقت داشت که در بیع 100 کیلو به 100 کیلو، نباید شرطِ هبه آن 20 کیلو قرار داده شود! و الا اگر شرط شود، مصداقِ زیاده حکمی است و حکمِ ربا را دارد. 

راه سوم:‌ قرض و ابراء ذمّه

برای مثال اگر قرار است 100 کیلو گندم با 120 کیلو گندم معاوضه شود، می‌توان 120 کیلو را به طرف مقابل قرض دارد و 100 کیلو او را هم قرض گرفت و سپس همدیگر را «ابراء ذمّة» کنیم!

سؤال: قصدِ اولیه در اینجا و مورد قبل، قرض دادن یا هبه کردن نبوده است! قصدِ اولیه بیع بوده است. آیا این مسئله مشکلی به وجود نمی‌آورد؟ زیرا قاعده‌ای داریم که می‌گوید: «العقود تابعة للقصود»

پاسخ: خیر! اشکالی به وجود نمی‌آورد! مانند وقتی که انسان به خرید خانه اقدام می‌کند! اگرچه قصدِ اولیه از خرید خانه، سکونت در آن است ولی ابتدا شما می‌روید و آن را می‌خرید تا بتوانید به قصدِ خود که سکونت در آن خانه است برسید. در اینجا هم قصدِ اولیه فرار از ربا است! ما هم برای فرار از ربا، هبه می‌کنیم یا قرض می‌دهیم و این اشکالی ندارد. 

بله! اگر معامله کاملاً صوری باشد به طوری که قصدِ قرض و هبه، به طور کلّی منتفی باشد، ممکن است قائل به اشکالِ چنین معامله‌ای شویم. 

نکته: برخی اجناس این‌گونه اند که اگر خُشک شوند، وزنشان کم خواهد شد. مانند انگور و کشمش یا رطب و تمر. لذا انگور و کشمش یا رطب و تمر را نمی‌توان به صورت هم‌وزن با یکدیگر معاوضه کرد! 

سؤال: آنچه در روایت آمده است درباره «رطب و تمر» است. حال سؤال این است که آیا می‌توان این روایت را به هر موردی که با خُشک شدن وزنش کم می‌شود سرایت داد؟ یا اینکه بگوییم فقط باید به همان مورد روایت که «رطب و تمر» است اکتفا کنیم؟

پاسخ: شهید اول می‌فرمایند: حکم این روایت را به همه جاهایی که با خُشک شدن وزنشان کم می‌شود سرایت می‌دهیم. البته اقوال دیگری هم در این مسئله وجود دارد: 

  • این حکم تنها در رطب و تمر ثابت است ولی در جاهای دیگر ثابت نیست (قیاس منصوص العلّه را در مانحن فیه نپذیرفته‌اند)
  • در هیچ جا حتی در رطب و تمر هم جایز نیست (زیرا خبر واحد را قبول نداریم)
  • شهید ثانی:‌حرفِ شهید اول اقوی است. زیرا در روایت، علّت بیان شده است و این علّت در جاهای دیگر هم جاری و ساری است. 

نکته:‌ تفاوت با اختلاف جنس تفاوت ندارد. 

نکته: اگر بخواهیم سرکه را سرکه، یا نان را با نان عوض کنیم، ممکن است در یکی از این دو طرف، اجزاء مائیّه بیشتری وجود داشته باشد (مثلا یک سرکه 40 درصد آب داشته باشد و دیگری 50 درصد)، شهید می‌فرمایند این مسائل ملاک نیست! زیرا حقیقت «خُبز و نان» به هر دو صدق می‌کند یا حقیقت «خلّ و سرکه» بر  هر دو صادق است و همین مقدار کفایت می‌‌کند. مگر اینکه این اختلاف، بسیار زیاد و ظاهر باشد. 

نکته: اگر بخواهیم گوشت را در مقابل حیوان معاوضه کنیم، دو صورت دارد:

الف) گوشت در مقابل لاشه حیوان[۲] قرار داده می‌شود: در اینجا باید تساوی رعایت شود. زیرا مذبوح، در حکمِ گوشت است و در واقع می‌خواهیم گوشت را در مقابل گوشت معاوضه کنیم. (البته در صورتی که هر دو طرف همجنس باشند! والا اگر گوشت گاو را خواستیم در مقابل لاشه گوسفند معاوضه کنیم، عدم تساوی ضرری وارد نمی‌کند)

ب) گوشت در مقابل حیوان زنده قرار داده می‌شود: در اینجا عدم تساوی اشکال ندارد و معامله صحیح است. زیرا در گذشته، حیوان زنده، به صورت وزنی خرید و فروش نمی‌شده است. 


هر ضمیمه و اضافه‌ای مشکل را حلّ نمی‌کند! ضمیمه تنها با زیادة جایز است و الا با مساوات که نمی‌توان ضمیمه کرد (مانند ما نحن فیه)

حیوانی که ذبح شده ولی هنوز سلّاخی نشده است.

المعارض، وفي بعضها «أنّ الشعير من الحنطة» (١) فدعوى اختلافهما ـ نظراً إلى اختلافهما صورةً وشكلاً ولوناً وطعماً وإدراكاً وحسّاً واسماً ـ غيرُ مسموع. نعم هما في غير الربا ـ كالزكاة ـ جنسان إجماعاً.

﴿ واللحوم تابعة للحيوان فلحم الضأن والمعز جنس؛ لشمول «الغنم» لهما، والبقر والجاموس جنس، والعراب والبخاتي جنس.

﴿ ولا ربا في المعدود مطلقاً على أصحّ القولين (٢) نعم يُكره.

﴿ ولا بين الوالد وولده فيجوز لكلّ منهما أخذ الفضل على الأصحّ (٣) والأجود اختصاص الحكم بالنَسَبي مع الأب، فلا يتعدّى إليه مع الاُمّ، ولا مع الجدّ ولو للأب، ولا إلى ولد الرضاع، اقتصاراً بالرخصة على مورد اليقين. مع احتمال التعدّي في الأخيرين لإطلاق اسم «الولد» عليهما شرعاً.

﴿ ولا بين الزوج وزوجته دواماً ومتعةً على الأظهر.

﴿ ولا بين المسلم والحربي، إذا أخذ المسلمُ الفضل وإلّا ثبت. ولا فرق في الحربي بين المعاهد وغيره، ولا بين كونه في دار الحرب والإسلام. ﴿ ويثبت بينه أي بين المسلم ﴿ وبين الذمّي على الأشهر. وقيل:

__________________

(١) الوسائل ١٢:٤٣٨، الباب ٨ من أبواب الربا، الحديث ١ و ٢.

(٢) ذهب إليه الشيخ في النهاية:٣٧٩. والقول الآخر للمفيد في المقنعة:٦٠٥، وسلّار في المراسم:١٨٠، وهو اختيار ابن الجنيد على ما نقل عنه العلّامة في المختلف ٥:٨٤.

(٣) وادّعى عليه الإجماع في الانتصار:٤٤١، والغنية:٢٢٦، والتنقيح الرائع ٢:٩٤. ومقابل الأصحّ قول ابن الجنيد على ما حكى عنه العلّامة في المختلف ٥:٧٩، فإنّه فصّل فقال: لا ربا بين الوالد وولده إذا أخذ الوالد الفضل.

لا يثبت (١) كالحربي؛ للرواية المخصّصة له (٢) كما خَصّصت غيره (٣) وموضع الخلاف ما إذا أخذ المسلمُ الفضل، أمّا إعطاؤه إيّاه فحرام قطعاً.

﴿ ولا في القسمة لأنّها ليست بيعاً ولا معاوضة، بل هي تمييز الحقّ عن غيره. ومن جعلها بيعاً مطلقاً (٤) أو مع اشتمالها على الردّ (٥) أثبت فيها الربا.

﴿ ولا يضرّ عُقَد التِبن والزُوان بضمّ الزاي وكسرها وبالهمز وعدمه ﴿ اليسير في أحد العوضين دون الآخر، أو زيادةً عنه؛ لأنّ ذلك لا يقدح في إطلاق المثليّة والمساواة قدراً، ولو خرجا عن المعتاد ضرّا، ومثلهما يسير التراب وغيره ممّا لا ينفكّ الصنف عنه غالباً كالدُرْديّ (٦) في الدِبس والزيت.

﴿ ويتخلّص منه أي من الربا إذا اُريد بيع أحد المتنجانسين بالآخر متفاضلاً ﴿ بالضميمة إلى الناقص منهما، أو الضميمة إليهما مع اشتباه الحال، لتكون (٧) الضميمة في مقابل الزيادة.

__________________

(١) قاله الصدوق في المقنع:٣٧٤، وحكاه في المختلف ٥:٨١ عن ابن بابويه والمفيد ولكن لم نعثر عليهما، وأيضاً نسب إلى السيّد المرتضى وهو وإن مال إليه في الموصليّات رسائل الشريف المرتضى (المجموعة الاُولى) :١٨٣ ـ ١٨٥ لكنّه وافق المشهور في الانتصار:٤٤٢ فراجع.

(٢) الوسائل ١٢:٤٣٧، الباب ٧ من أبواب الربا، الحديث ٥.

(٣) المصدر المتقدّم: الحديث ٢.

(٤) لم نجده في مصادرنا ولكن الشافعي جعلها في أحد قوليه كالبيع يثبت فيه الربا، اُنظر الاُمّ ٣:٢٨ ومختصر المزني:٧٧، والمغني ١١:٤٩١.

(٥) لم نعثر عليه من أصحابنا. نعم، ذهب إليه بعض العامّة، اُنظر المغني ١١:٤٩٢.

(٦) من الزيت ونحوه: الكَدَر الراسب في أسفله.

(٧) في سوى (ع) : فتكون.

﴿ ويجوز بيع مُدّ عَجْوَةٍ (١) ودرهمٍ بمُدّين أو درهمين، وبمُدّين ودرهمين، وأمداد ودراهم. ويُصرف كلٌّ إلى مخالفه * وإن لم يقصده؛ وكذا لو ضُمّ غيرُ ربويّ.

ولا يشترط في الضميمة أن تكون ذات وقْع في مقابل الزيادة، فلو ضمّ ديناراً إلى ألف درهم ثمناً لألفي درهم جاز؛ للرواية (٢) وحصول التفاوت عند المقابلة. وتوزيع الثمن عليهما باعتبار القيمة على بعض الوجوه لا يقدح؛ لحصوله حينئذٍ بالتقسيط لا بالبيع، فإنّه إنّما وقع على المجموع بالمجموع، فالتقسيط غير معتبر ولا مفتقر إليه. نعم لو عرض سبب يوجبه ـ كما لو تلف الدرهم المعيّن قبل القبض أو ظهر مستحقّاً وكان في مقابله ما يوجب الزيادة المفضية إلى الربا ـ احتمل بطلانُ البيع حينئذٍ؛ للزوم التفاوت في الجنس الواحد. والبطلانُ في مخالف التالف خاصّة؛ لأنّ كلّاً من الجنسين قد قوبل بمخالفه، فإذا بطل بطل ما قوبل به خاصّة. وهذا هو الأجود والموافق لاُصول المذهب والمصحّح لأصل البيع وإلّا كان مقتضى المقابلة لزوم الربا من رأس.

﴿ و يتخلّص أيضاً من الربا ﴿ بأن يبيعه بالمماثل ويهبه الزائد في عقد واحد أو بعد البيع ﴿ من غير شرط للهبة في عقد البيع؛ لأنّ الشرط حينئذٍ زيادة في العوض المصاحب له ﴿ أو بأن ﴿ يُقرض كلّ منهما صاحبَه ويتبارءا بعد التقابض الموجب لملك كلّ منهما ما اقترضه وصيرورة عوضه في الذمّة. ومثله ما لو وهب كلّ منهما الآخر عوضه.

ولا يقدح في ذلك كلّه كون هذه العقود غير مقصودة بالذات، مع أنّ العقود

__________________

(١) نوع من التمر.

(*) في (ق) و (س) : إلى ما يخالفه.

(٢) الوسائل ١٢:٤٦٦ ـ ٤٦٧، الباب ٦ من أبواب الصرف، الحديث الأوّل.

تابعة للقصود؛ لأنّ قصد التخلّص من الربا الذي لا يتمّ إلّابالقصد إلى بيعٍ صحيحٍ أو قرضٍ أو غيرهما كافٍ في القصد إليها؛ لأنّ ذلك غاية مترتّبة على صحّة العقد مقصودةٌ، فيكفي جعلها غاية؛ إذ لا يعتبر قصد جميع الغايات المترتّبة على العقد.

﴿ ولا يجوز بيع الرطب بالتمر للنصّ المعلِّل بكونه ينقص إذا جفّ (١) ﴿ وكذا كلّ ما ينقص مع الجفاف كالعنب بالزبيب تعديةً للعلّة المنصوصة إلى ما يشاركه فيها. وقيل: يثبت في الأوّل من غير تعدية (٢) ردّاً لقياس العلّة. وقيل: بالجواز في الجميع (٣) ردّاً لخبر الواحد واستناداً إلى ما يدلّ بظاهره على اعتبار المماثلة بين الرطب واليابس. وما اختاره المصنّف أقوى. وفي الدروس جعل التعدية إلى غير المنصوص أولى (٤).

﴿ ومع اختلاف الجنس في العوضين ﴿ يجوز التفاضل نقداً إجماعاً ﴿ ونسيئة على الأقوى؛ للأصل، والأخبار (٥) واستند المانع (٦) إلى خبرٍ دلّ بظاهره على الكراهة (٧) ونحن نقول بها.

__________________

(١) الوسائل ١٢:٤٤٥ ـ ٤٤٦، الباب ١٤ من أبواب الربا، الحديث ١ و ٢ و ٦.

(٢) قاله الشيخ في الخلاف ٣:٦٤، المسألة ١٠٥، والمحقّق في الشرائع ٢:٤٦.

(٣) ذهب إليه ابن إدريس في السرائر ٢:٢٥٨ ـ ٢٥٩، وقبله الشيخ في الاستبصار ٣:٩٢ ـ ٩٣.

(٤) الدروس ٣:٢٩٦.

(٥) الوسائل ١٢:٤٤٢ ـ ٤٤٥، الباب ١٣ من أبواب الربا.

(٦) هو المفيد في المقنعة:٦٠٣، وسلّار في المراسم:١٨٠، وغيرهما.

(٧) قال في المختلف ٥:٨٧: احتجّ المانعون بالحديث المشهور «إنّما الربا في النسيئة» (سنن البيهقي ٦:١٤١) ، وبما رواه الحلبي في الصحيح (الوسائل ١٢:٤٤٢ ـ ٤٤٣، الباب ١٣ من أبواب الربا، الحديث (٢).

﴿ ولا عبرة بالأجزاء المائيّة في الخبز والخَلّ والدقيق بحيث يُجهل مقداره في كلٍّ من العوضين الموجب لجهالة مقدارهما، وكذا لو كانت مفقودة من أحدهما كالخبز اليابس والليِّن؛ لإطلاق الحقيقة عليهما، مع كون الرطوبة يسيرة غير مقصودة، كقليل الزُوان والتبن في الحنطة ﴿ إلّا أن يظهر ذلك للحسّ ظهوراً بيّناً بحيث يظهر التفاوت بينهما فيمنع، مع احتمال عدم منعه مطلقاً، كما أطلقه في الدروس (١) وغيره (٢) لبقاء الاسم الذي يترتّب عليه تساوي الجنسين عرفاً.

﴿ ولا يباع اللحم بالحيوان مع التماثل كلحم الغنم بالشاة إن كان مذبوحاً؛ لأنّه في قوّة اللحم، فلا بدّ من تحقّق المساواة. ولو كان حيّاً فالجواز قويّ؛ لأنّه حينئذٍ غير مقدّر بالوزن ﴿ ويجوز بيعه به ﴿ مع الاختلاف قطعاً؛ لانتفاء المانع مع وجود المصحّح.

__________________

(١) الدروس ٣:٢٩٧، إلّا أنّه قيّده بما «إذا لم يزد عن العادة».

(٢) الشرائع ٢:٤٦، والقواعد ٢:٦٢.