مقدّمه: در جلسه قبل بیان شد که اگر کالایی، تحتِ عنوان نامی فروخته شود، هر آنچه که تحتِ این عنوان قرار بگیرد، جزو مبیع حساب خواهد شد و بایع موظّف است آن را تحویل مشتری بدهد.
پس از بیان این ضابطه، شهید وارد بیان و بررسی مصادیق مختلف شدند:
مصداق اول: بُستان
مصداق دوم: کَرم
مصداق سوم: دار (خانه)
[بحثِ این سه مصداق در جلسه قبل بیان شد]
مصداق چهارم: نخل
سؤال: اگر کسی، درختِ نخلی را بفروشد، آیا شکوفه و میوه درخت نخل هم جزو آن حساب میشود (که بگوییم باید همراهِ خودِ درخت به مشتری منتقل شود) یا خیر؟[۱]
پاسخ: باید در مسئله تفصیلی را قائل شویم:
مورد اول (در درخت نخلِ ماده): اگر نسبت به شکوفههای آن تلقیح صورت نگرفته باشد، داخل در مبیع است (ولو این شکوفه ظاهر شده باشد). اما اگر عملیات تلقیح صورت گرفته باشد، ثمره این درخت برای بایع خواهد بود. (تنظیر: اگر کنیزی از عبدی حامله شده باشد و مولای این کنیز بخواهد آن را بفروشد، فروش کنیز به معنای فروش حملِ او نیست)
نکته1: اگر نسبت به برخی شکوفهها تلقیح صورت گرفته و نسبت به برخی دیگر این تلقیح انجام نشده است، باید حکمِ هر کدام را متناسب با خودش اعمال کنیم.
نکته2: اگر شکوفه، داخل در مبیع نشد (درخت به مشتری انتقال یافت ولی ثمره برای بایع باقی ماند) در این صورت بر مشتری لازم است که بگذارد ثمره بر روی این درخت باقی بماند تا زمان چیدن خرما فرا برسد.
البته زمانِ چینشِ میوه گاهی زمانِ عرفی مشخصی دارد که در این صورت باید بر طبقِ همان زمان مشخص عرفی عمل شود، اما در صورتی که زمان عرفی در این باره مضطرب بود، ملاک با غالب عرف است. اگر هم غلبهای برای عرف وجود نداشت، در این صورت سه احتمال مطرح است:
- حمل شود بر مقدار زمان اقلّ.
- حمل شود بر مقدار زمان اکثر.
- بایع و مشتری باید زمان را تعیین کنند و الّا بیع باطل است. زیرا وقتی غلبهای در عرف وجود نداشته باشد، زمان تحویل این کالا (شکوفه) معلوم نخواند بود و لذا معامله میشود غرری!
مورد دوم (در درختِ نخلِ نر): ملاک در این نوع از نخل، ظهور شکوفه آن است. اگر در موقع معامله، شکوفههای این درخت بر روی آن ظاهر باشد داخل در معامله نیست و الا اگر ظاهر نشده باشد، داخل در معامله است (دیگر مانند درختِ نخل مادّه، تلقیح را ملاک در حکم نمیدانیم).
سؤال: آنچه تا به حال مطرح شد، درباره درخت خرما بود. حکمِ سایر درختهای میوه به چه صورتی است؟
پاسخ: ملاک در میوههای دیگر به این صورت است: اگر میوه ظاهر شده باشد، داخل در بیع نیست (با فروش درخت، میوهها به مشتری متقل نمیشود) اما اگر میوههای درخت ظاهر نشده باشند، داخل در بیع هستند.
در این حکم، در میوههای ظاهر شده، فرقی بین بارز و غیر بارز نیست! زیرا گاهی میوه ظاهر شده است ولی همچنان در پوسته و گُلِ خود قرار دارد. این مسائل دخلی در حکمِ مسئله ندارند و ملاک تنها ظهور یا عدمِ ظهورِ اصلِ میوه است.
نکته3: درختانی که در غیر از میوه کاربرد دارند (مثل درختانی که کاربرد اصلی آنها گلها یا برگهای آنان است) همان ظهورِ برگ و گلشان ملاک در حکم است. یعنی اگر برگ و گل آنها ظهور پیدا کرد، این برگ و گل جزو مبیع نیستند و به مشتری منتقل نمیشوند ولی اگر برگ و گل اینها ظاهر نشده بود، جزو مبیع اند و باید به مشتری منتقل شوند.
اگر هم برخی از برگ و گلها ظاهر شده و برخی ظاهر نشده است، حکمِ هر کدام را متناسب با خودش اجرا میکنیم (آن دسته از برگ و گلهایی که ظاهر شده است برای بایع، و آن دسته از برگ و گلهایی که ظاهر نشده است برای مشتری میباشد).
در نهایت هم اگر مسئله به مشکل برخورد کرد، باید بایع و مشتری با یکدیگر بر سر این مسئله صلح کنند.