بیع دین
سؤال: آیا فروش «دَین» جایز است یا خیر؟ (مثال: من از زید 10 میلیون طلبکارم و قرار است زید، تا 6 ماه دیگر این پول را به من بدهد. حالا آیا جایز است من، بروم و این طلبم را بفروشم؟ مثلا بروم به عمرو بگویم: آیا حاضری طلبِ من از زید را از من بخری؟)
پاسخ: بیعِ دین به ثمن حالّ (نقد) جایز است. یعنی عمرو میتواند با دادن مثلا 9 میلیون تومان نقد، طلبِ من از زید را از من بخرد.
نکته1: یکی از راههای فرار از «ربا» همین است.
نکته2: در حکمی که بیان شد، فرقی نمیکند که این دین، به خودِ مدیون فروخته شود یا به غیر!
نکته3: در حکمی که بیان شد، فرقی نمیکند که این دین، خودش حالّ و نقد بوده باشد یا مؤجّل.[۱]
نکته4: در حکمی که بیان شد، فرقی نمیکند که ثمن حال، معیّن و حاضر باشد یا مضمون (کلّی در ذمّه).
علّت سه نکته بالا: دلیلِ تمامی مطالبِ سه نکته بالا، «اصالة الصحّة در عقود» است.
نکته5: «ثمنِ حال» که در عبارت بیان شد، منظور ثمنی نیست که لزوما الآن در دستِ ما باشد! بلکه همینکه زمانی در متن عقد برای پرداخت ثمن تعیین نشود، معامله نقد حساب خواهد شد.
بیعِ کالی به کالی: اگر دین را به ثمنِ مؤجّل بفروشیم، مصداق «بیع دین به دین» یا «بیع کالی به کالی» خواهد بود که چنین بیعی در روایات مورد نهی است.
روایت: «عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لاَ يُبَاعُ اَلدَّيْنُ بِالدَّيْنِ.»
اشکال شهید ثانی: من این استدلال را قبول ندارم! زیرا اینکه در روایت فرمود «لاَ يُبَاعُ اَلدَّيْنُ بِالدَّيْنِ» منظور این است که: آنچه قبل از معامله من و شما دین است، نباید در مقابل آنچه که باز قبل از معامله من و شما دین است فروخته شود! در حالی که در ما نحن فیه اینگونه نیست! در مانحن فیه، من دارم طلبِ خودم از زید را میفروشم در مقابل ثمن مؤجل به عمرو، اما این ثمن مؤجل، بعد از عقد است که تبدیل به دین میشود. تا قبل از این من طلبی از عمرو نداشتم! یعنی بیع «دین به دین» نیست! بلکه بیع «دین به چیزی که بعد از عقد میخواهد دین شود» است! لذا روایت شامل این مورد نمیشود.
اگر هم شما اصرار دارید که این نوع بیع، بیع دین به دین است، خب در این صورت اگر شما دین را به ثمن حالّ فروختید ولی آن حالّ مضمون به ذمّه بود و دارای مهلتی بود، این هم میشود بیع دین به دین! چه طور شما میگویید: اگر ثمن مؤجل باشد میشود دین، امّا اگر حالّ به نحو کلّی در ذمّه باشد نمیگویید دین؟! نمیتوان بین این دو فرقی قائل شد!
اشکال1: به هر حال اسمِ دین را میتوان به ثمن مؤجّل اطلاق کرد.
پاسخ: منظورتان از این حرف چیست؟ اگر منظورتان این است که قبل از عقد هم صدق دین میکند، که این را ما قبول نداریم. اگر هم منظورتان این است که بعد از معامله صدق دین میکند، خب این در ثمن حال به نحو کلّی در ذمّه هم وجود دارد.
اشکال2: در عُرف، وقتی ثمنِ مؤجّلی برای معامله قرار داده میشود، مردم میگویند: «باع زیدٌ ماله بالدین»! پس معلوم میشود عرف، ثمن موجل را دین میداند.
پاسخ: این اطلاق عرفی که شما گرفتید مجاز است! و الا واضح است که تا قبل از معامله دینی وجود ندارد لذا عرف به اعتبارِ بعد از معامله به آن دین میگوید. لذا نمیتوان اینگونه اطلاقاتِ عرفی مسامحی را معیار قرار داد! و الا اگر این را دین بدانیم، عرف به «ثمن حالّ مضمون به ذمّه» هم میگوید دین!
نکته6: فرقی نمیکند ثمنی که داریم میگیریم با دینی که طلب داریم، کم و زیاد داشته باشد یا نه. فقط باید مراقب ربوی بودن آن باشیم (مکیل و موزون و متجانسان اگر بود، زیاده جایز نیست).